دیپلماسی❜ زیارت/ یادداشت فرهیخت: کسوف خرد در قرارگاه خدمت رسانی به زائران استان، «ویلچر» کمیته دارد اما «زائران غیر ایرانی رضوی» نه! این درد را کجا بریم؟

  • بازدید: ۱۹۱
زیارت/ یادداشت فرهیخت: کسوف خرد در قرارگاه خدمت رسانی به زائران استان، «ویلچر» کمیته دارد اما «زائران غیر ایرانی رضوی» نه! این درد را کجا بریم؟
قرارگاه خدمت رسانی زوار

❖ فهرست مطالب ✍ زمان مطالعه: ۵۵ دقیقه

بخش اول: روایت خلاصه برای آنهایی که فرصت ندارند

یادداشت فرهیخت: به قلم عبدالرضا زرگری | به نام خالق هستی بخش؛ یکی از بهترین عادات خوب مسئولان شهری و استانی ما، این است که همه ساله با نزدیک شدن به ایام پیک زائر و گردشگران در مشهد - این بزرگترین کلان شهر زائرپذیر جهان (البته از نظر وسعت) - در قالب «قرارگاه عملیاتی خدمت رسانی زائران خراسان رضوی» گرد هم می آیند.

همین ابتدا و قبل از هر حرفی، به رسم و سنت امام مهربانی ها حضرت اباالحسن الرضا (علیه افضل الصلواة والسلام) که همگان را توصیه به شکرگزاری می فرمودند و از ناسپاسی اکراه داشتند، بابت همه ی مساعی خدام شهر رضوی در این قرارگاه از ۶۸ دستگاه اجرایی دخیل، به سهم خود سپاسگزاریم.

قرارگاهی که در دوره های پیشین با هشت کمیته، سال گذشته با ۱۲ کمیته و امسال هم با ۱۴ کمیته متشکل از نمایندگان و بازرسان ۶۸ دستگاه اجرایی استان، تلاش می کند برای تدارک اقلام معیشتی زائران و تأمین ملزومات رفاهی آنان چاره جویی کند؛

قصد و نیت شان آن است تا پیش بینی های لازم را برای حل مشکلات احتمالی سفر این زوار از مبدأ تا مقصد بیندیشد تا به اصطلاح خودمانی، آب در دل زائران تکان نخورد و واقعاً دمشان گرم.

ملزوماتی از تغذیه و اسکان و اقامت گرفته تا تدبیر ترافیک و حتی جای پارک خودروها، از نیازسنجی و تمهید وسایل سفر (هواپیما، قطار و خودرو) گرفته تا تدارک بهداشت و درمان و امنیت و امور فرهنگی و خلاصه همه چیز؛

تا اینجای داستان و گزارش تصویری اش که همه چیز علی الظاهر مطلوب و بلکه عالی به نظر می رسد و شاید کسی بگوید: پس ایرادش کجاست؟ چه جای گلایه و شِکْوِه؟! و اما پاسخ:

اصل گلایه آنجاست که این قرارگاه معظم، اصلاً و ابداً، رویکرد بین المللی ندارد! مثلاً زوار غیر ایرانی را اصلاً نمی بیند! کأنّه «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» این گروه از زوار، کلاً وجود خارجی ندارند! اوج تعجب آنجاست جماعت اندکی نیازمند به ویلچر را آن قدر بزرگ می بینند که برایش حتی یک کمیته به نام «خدمات ویلچر» اختصاص می دهند، اما خیل عظیمی از زوار غیر ایرانی را با انبوهی از نیازها، خیر! این چه جور قرارگاهی است که هشت کمیته اش می شود ۱۴ تا اما از ۱۴ اتاق اسکان، تغذیه، درمان و ترافیک و... ، حاضر نیست فقط یک اتاق، بله، حتی یک اتاق را به ساماندهی امور «زائران غیر ایرانی» اختصاص دهد؟ به راستی چرا همیشه ی دوران، این گروه از زوار، مظلومانه فراموش می شوند؟ چرا؟

شاید در پاسخ گفته شود وقتی می گوییم «قرارگاه خدمت رسانی زائران استان» بدیهی است که منظورمان، هم زائران ایرانی است و هم غیرایرانی و ما به فکر آنان هم هستیم!

و اما پاسخ: 

🔸️چطور می توان جامعه ی بزرگ زائران غیرایرانی را که حتی زبان گفت و گو با آنان را نمی دانیم، با زائران داخلی، در یک فضای عمومی و غیر تخصصی قرار داد و بعد جلوی میکروفون خبرنگاران، ژست خدمت متعالی به همه ی زائران بدهیم؟!

🔸️چگونه دلتان راضی می شود زائران غیرایرانی، این ضیوف خاص حضرت را که نه زبان ما را بلدند و بعضاً برای بار اول است به ایران و مشهد می آیند و حتی در و دیوار و همه جای این شهر برای آنان غریب و نا آشناست، بدون حامی و برنامه ای مشخص و همین طور الله بختکی و به امان خدا در کوچه و برزن و خیابان به حال خود رها کرد و به امان خدا سپرد؟!

خوب، نتیجه اش می شود این اوضاع نابسامان امنیتی و نارضایتی زائران غیرایرانی که بخشی از آن را در این یادداشت فرهیخت نگاشته ایم.

از آنجایی که در بخش اول نوشتار، وعده به خلاصه گویی دادیم، به همین اندازه اکتفا کرده، علاقه مندان به کند و کاو بیشتر در این زمینه را به مطالعه ی بخش دوم این نوشتار دعوت می کنیم.

به امید روزی که این یکه سواران ولایت عشق در مردمک چشم والیان این دیار بالاخره دیده شوند و بعد ۴۵ سال، مطالبات و دغدغه های زائران غیرایرانی حج فقرا که برخی از آنان، جزو ایتام آل محمد(ص) به شمار می آیند، برای یک بار هم که شده، شنیده شده و مورد تکریم قرار گیرند.

شاید باعث انبساط خاطرتان شود و لبخندی بر لبی بنشیند، باور نمی کنید از بس نام زائران غیرایرانی، در رسانه های بومی و ملی و بین المللی ما کم برده می شود، وقتی یکی ناپرهیزی کرده و می گوید: «زائران غیر ایرانی»، به یکباره همه ی نویسندگان و پژوهشگران فرهیخت، سر ذوق آمده و در گروه تعاملی، از خوشحالی، دست جمعی همه صلوات می فرستیم! 

حال خود حکایت مفصل بخوانید از این قصه ی پر غصه که در این دیار، چقدر بی متولی و رهاست! افسوس

به یزدان که گر ما خرد داشتیم... کجا این سرانجام بد داشتیم؟

بخش دوم: روایت مبسوط:

همان طور که پیشتر اشاره کردیم، همه ساله در آستانه ی ورود به ایام پیک زائران، برپایی یک سری نشست های مشورتی برای خدمت به زوار حضرت امام رضا(ع) در قالب «قرارگاه عملیاتی خدمات زائران خراسان رضوی» به اوج خود می رسد.

منظورمان از ایام پیک زائر، اوقاتی است که بیشترین حجم زائران - اعم از زائران داخلی و یا زائران غیرایرانی - را در مشهد مصفّا شاهد هستیم. 

ضمن تشکر مجدد از بابت همه ی زحمات و مساعی این خادمان تلاشگر، ناگفته پیداست اگر در ادامه ی این بحث و در مسیر واکاوی آسیب شناسانه ی مصوبات اجرایی نشست های گذشته، نقدی هم مطرح می شود، از باب آفت شناسی و تنقید ممدوح و به قصد اصلاح و بهبود است، نه خدای ناکرده عیب جویی به نیت سیاه نمایی مذموم.

و از آنجایی که در روزهای آغازین فصل تابستان و یکی دیگر از مهمترین ایام پیک زائر هستیم و عنقریب منتظر شکل گیری دوباره ی این قرارگاه، لذا قبل از برپایی یک نشست دیگر و مصوباتی جدیدتر، لازم دیدیم این دو کلمه حرف حساب را به رسم وظیفه بنگاریم.

اما قبل از طرح سخنی، بیان این حکایت آموزنده، مفید به نظر می رسد:

حکایتی آموزنده از برده داری در آمریکا

«زمانی که برده داری در آمریکا قانونی و رایج بود، زن سیاه پوستی بنام هاریت توبمن -که خود یک برده فراری به حساب می آمد - به همراه جمع دیگری از انسان های شریف و سفید پوست آمریکایی، گروهی مخفی را به نام خط نجات راه انداخته بودند. آنان، بردگان سیاه پوست را از مزارع برده داران فراری می دادند و مخفیانه به سوی کانادا و ایالات شمالی می بردند که در آنجا برده داری رایج نبود.

عملیات نجات بردگان بسیار پیچیده و خطرناک بود و در هر مرحله ای اگر لو می رفت، این بانوی فداکار و یارانش همگی دستگیر و تیرباران می شدند. سال ها بعد که بردگی در آمریکا ملغی شد و بردگان آزاد شدند، از این خانم پرسیدند؛ سخت ترین مرحله ی کار و عملیات شما برای نجات بردگان چه بود؟ وی عمیقاً به فکر فرو رفت و گفت؛ قانع کردن یک برده به این که تو دیگر برده نیستی و باید آزاد باشی!!»

و اما مغز آن دو کلمه حرف حساب:

ربط و بسط این حکایت غربی با موضوع شرقی ما، دقیقاً در همین جاست که ما پس از ۱۶ سال، رصد و دیده بانی و مستندنگاری رویکرد بین المللی رخدادهای مشهد، به خدا قسم دیگر نمی دانیم چگونه و چطور مسئولان خدوم شهری و استانی خود را قانع کنیم که:

🔴 اولاً: زائران رضوی، فقط زوار داخلی نیستند، بلکه «زوار غیرایرانی»، بخش خاص و متمایز زوار هستند که باید به طور ویژه و کاملاً حساب شده با آنها تعامل و برخورد کرد و نباید هرگز از قلم بیفتند.

اگر مسئولان محترم شهر و استان ما هنوز به خاطر نیاوردند که منظور ما از «زائران غیرایرانی» کیا هستند، می توانیم یک نشانی بدهیم:

همان زوار عزیزی که مقابل میکروفون خبرنگاران، شمار آنان را تا عدد فوق العاده بزرگ نمایی شده ی ده میلیون! نفر بالا می برید، اما وقتی قرارگاه خدمت به زائران راه می افتد، ویلچر را می بینید، اما آنان را نه... فتأمل...

همان طور که در بخش اول هم اشاره کردیم، شاید فرادستان مسئول در پاسخ بگویند وقتی می گوییم «قرارگاه خدمت رسانی زائران استان» بدیهی است منظورمان، هم زائران ایرانی است و هم غیرایرانی و ما به فکر آنان نیز هستیم!

اندکی را در بخش اول پاسخ دادیم تا مطول نشود، اما پاسخ کامل تر این که گرامیان؛ اگر اسامی و شرح وظایف این ۱۴ کمیته را نمی دانستیم و روی بنرهایی به آن بزرگی چاپ نمی کردید، به شما اندکی حق می دادیم؛

همچنین اگر آمار زائران غیر ایرانی را مثلاً هزار نفر اعلام می کردید، یعنی دقیقاً برابر همین تعداد ویلچری که مردم به آن نیاز دارند، آن موقع می گفتیم خوب، بحث سلیقه است دیگر، دوست دارند این چرخ صندلی ناچیز را ببینند، اما زائران غیر ایرانی را نه... آن موقع گردنمان از مو باریکتر بود.

اما اینجا حکایت یک بام و دو هواست! حضرات رؤسا، آمار منطقی زائران غیر ایرانی را که بر اساس رقم سالها گفته شده و جا افتاده ی سالانه دو تا حداکثر سه میلیون نفر می تواند باشد، تا عدد فوق العاده غلوآمیز ده میلیون نفر! بالغ می کنند، اما از آن طرف، «چرخ صندلی» را می بینند، اما یک سوم زائران داخلی را خیر!

به عبارت دیگر، از سویی، رقم کوچک (آمار زائران غیرایرانی) را بزرگ می کنند و از سویی دیگر، همان رقم بزرگ شده را هم نمی خواهند بینند! این که آخر تناقض و کم خردی است! 

نمایی از بنر منعکس کننده اسامی کمیته های چهارده گانه ی قرارگاه عملیاتی خدمت رسانی زائران خراسان رضوی
کمیته های ۱۴ گانه ی ناهمگون، یادآور حکایت فیل و فنجان

مضافاً با نیم نگاهی به اسامی کمیته ها و تطبیق شرح وظایف آنها در ذهن، به این نتیجه ی واضح می رسیم آن قدر در نیازمندی های زائران، به ریزترین و کوچکترین جزئیات توجه کردید، که بعضاً انسان مات و مبهوت می ماند! 

با یک نظر به اسامی این کمیته ها، انسان یاد حکایت «فیل» و «فنجان» می افتد؛ باورکردنی نیست در کنار ابرغول «کمیته ی اسکان و رفاه» (شما بخوانید فیل)، ایپسیلون «کمیته ی خدمات ویلچر» (بخوانید فنجان) آمده است؟! این یعنی چه؟ 

اسکان کجا و ویلچر کجا؟ اصلاً اسم یک وسیله ی خدماتی متعلق به یک گروه بسیار قلیل، مگر می شود در کنار نخستین و اولویت دارترین نیاز یک زائر یعنی اسکان قرار گیرد؟

و اگر فردا روزی، تعدادی از زائران نیازمند عصا بودند، آیا باید کمیته ی جدید به نام خدمات عصا و نذر قدم هم به این لیست اضافه کرد؟ یا بانوان نیازمند چادر بودند، کمیته ی چادر باید راه بیفتد؟ این چه مدل نیازسنجی زائران در نیازمندی هاست؟

مضحک نیست ویلچر که یک وسیله ی خدماتی است را از یاد نمی برید، اما از ضیوف الرضا(ع) و زائران غیرایرانی که هر روز، آمارشان با بزرگنمایی های غلوآمیز و غیر مستند و موثق، همینطور تصاعدی و بی دلیل بالا و پایین می رود، مثل آب خوردن فراموش می کنید؟ 

هرچند همین امروز، شهردار مشهد کمی انصاف به خرج داد و داغا داغ گفت چهار میلیون نفر! تا خیرش را ببینیم و دیگر سکته ی ناقص نزنیم.

به خدای احد و واحد قسم، امامی که زائرین اش را از جان عزیزتر دارد، خوش نمی آید تا ما این گروه بسیار خاص و متمایز از زائرانش را از خاطر برده و با کلی نگری، آنها را به حاشیه برانیم. اصلاً انصاف نیست.

به راستی این همه بی اعتنایی ها، روی گردانی ها، اهمال گری و در یک کلام، «ندیدن» ها چه معنایی می دهد؟ آن هم نه یک سال و نه دو سال، بلکه برابر عمر انقلاب یعنی ۴۵ سال آزگار و تقریباً نیم قرن!

آن هم نه در شهر زائر پذیر کوچکی چون پایتخت فقاهت «قم»، بلکه در کلان شهر بزرگی چون پایتخت معنوی ایران، «مشهد مصفّا» که فقط یک قلم، روزانه تا ۲۰۰ پرواز از فرودگاه بین المللی اش صورت می گیرد و زائرانی از ۱۷ کلان شهر خارجی با پروازهایی مستقیم، به آن وارد و یا از آن خارج می شوند.  

چرا مسئولان شهری و استانی ما طی این نیم قرن، آن قدر در این مقوله، تبعیض آمیز رفتار کرده اند که عنقریب است این تصور رایج، سکه ی پر رواج بازار شایعات افواه خاص و عام این دیار شود که؛ 

هموطنان زائر، در چشم آنان، بسان «نورچشمی ها» و «عزیز کرده» هایی هستند که گویا ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه باید در خدمت آنان باشد، اما در نقطه ی مقابل، زائران غیرایرانی، (العیاذ بالله و با عرض پوزش از محضر امام رئوف و خود این بزرگواران کریم النفس و ولایتمدار) جسارتاً، گویی کودکانی بی سرپرست، سر راهی و یتیم و اندر هستند که لاجرم باید «مطرود، متروک و از ارث محروم!» انگاشته شوند؛ آن قدر مهجور که در این آسمان پر ستاره، نباید حتی یک ستاره هم به نام آنان باشد! والیان فرادست: فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟!

نگاهی تبعیض آمیز و آقازاده ای و «عزیز دردانه» ای به زائران داخلی که باید زبان تمام تابلوهای راهنمای شهری و حتی یک میلیون مترمربع فضای حرم مطهر، و حتی تابلوی بسیار بزرگ همین قرارگاه، فقط و فقط به زبان او (یعنی فارسی) باشد و الا مقبول نمی افتد؛

اما غیرایرانیان زائر گویی باید آن قدر کم فروغ و کم سو باشند که در میان چهارده ستاره ی قرارگاه خدمت رسانی زائران خراسان رضوی، حتی یک ستاره هم به نام آنان نشود! یا امام رضا(ع) ی غریب!  

نمایی از بنر تابلوی قرارگاه عملیاتی خدمت رسانی زائران خراسان رضوی که تماماً به زبان فارسی بوده و ترجمه ی آن حتی در ابعاد کوچک، در هیچ جای این بنر درج نشده است.

باور نمی کنید، این نمودار سازمانی عریض و طویل قرارگاه را خود به چشم ببینید. اگر نشانی از زائران غیر ایرانی بارگاه منور رضوی دیدید، بفرمایید تا حرف مان را پس بگیریم.

کوتاه سخن؛ شهردار مشهد می گوید در این دیار زائردوست، واژه هایی چون شهروند، گردشگر و مسافر قابل اعتنا نبوده و تهی از معنا هستند، بلکه سه واژه ی زائر و مجاور و خادم هستند که کاربرد واقعی دارند و حرف درستی هم هست.

بسیار خوب، بنابراین حالا که مجاور و خادم درجه ی دو نداریم، پس قاعدتاً نباید «زائر درجه دوم» هم داشته باشیم. پس لطفاً با «زائران غیرایرانی» همچون «زائر درجه دو» برخورد نکنید.

تمشیت روحانی زائران ارجح بر معیشت جسمانی آنهاست

🔴 ثانیاً: زائر چه ایرانی باشد و چه غیر ایرانی، انسانی است نیک سرشت و مملو از عاطفه و احساس، سرشار از نیاز روحانی به راز و نیاز با معبود یگانه و عمیقاً معتقد به این حقیقت که گمشده و حاجتش را می تواند به واسطه ی «اکسیر زیارت»، فقط در مشاهد شریفه ی معصومین بویژه ارض اقدس توس بیابد و لاغیر.

انسانی والا که این همه راه آمده تا راه صد ساله ی معرفت اندوزی را یک شبه طی کند و از سرچشمه ی معارف غنی و الطاف محسوس امام رئوف، حضرت اباالحسن الرضا علیه افضل الصلواة والسلام، سیراب شود و بس...

اما متأسفانه، خط مشی، رویکرد عملکرد، نوع نگاه و خروجی ها و مصوبات این قرارگاه خدمت طی چند سال اخیر، حکایت از توجه حداکثری به نیازمندی های جسمی و رفاهی زوار و نگاه حداقلی به نیازمندی های روحی و معنوی آنان است.

اجازه بدهید، حرف آخر را همین اول بزنیم تا عمق این مسأله، بیشتر روشن شود. هرچند باید از بابت این مثال آهنی، هم از امام زائردوست و هم از زائران غیرایرانی، همین ابتدا پوزش طلبید.

اعضای این قرارگاه چنین فکر نمی کنند، اما خروجی مصوبات آنان، حاکی از آن است که زائر - اعم از ایرانی و غیر ایرانی - گویی و بلاتشبیه، جسارتاً و العیاذ بالله، شبیه یک ماشین خودکار یا همان «رباتی»* هستند که اوج نیازشان، فقط تأمین سخت افزار و بهبود نرم افزار و تدارک ملزوماتی چون شارژ برق و آچارکشی پیچ و روغن چرخش است ولاغیر؛
آیا ما منکر تأمین معیشت جسمانی زوار هستیم؟

خیر، به هیچ وجه... همه به خوبی می دانیم که اهمّ و اجلّ امور، فقط تأمین «معیشت جسمانی زوار» نیست و پاسخ به نیازمندی های مادی او (که البته شرط لازم است و به جای خود، ضروری و هیچ انسان عاقلی، منکر آن نیست.)

بلکه بسیار مهمتر، اولویت دارتر و خیلی ارجح تر، «تمشیت روحانی زائران» است و تلاش حداکثری برای اغناء معنوی آنان و پاسخگویی به نیازهای روحی شان؛ (که صدالبته شرط کافی است و اتمّ)

فارسی سلیس این کلام آن است که مشفقان دلسوز:

زائران داخلی و بویژه غیر ایرانیان، این همه راه را صرفاً برای بهتر یا بیشتر خوردن نان و آب و قوت و غذا در مشهدالرضا(ع) نمی آیند تا دغدغه ی اول و آخرشان، بیم و تشویش از کمبود نان و قحطی آذوقه و یا نبود جای پارک و خواب و یا گرانفروشی کسبه و امثال اینها باشد!

بلکه می آیند تا با قوت و نیرویی که از آرد و نان و آب مُلک و مِلک رضوی می گیرند، آرام و قرار هم گیرند و حظّ معنوی ببرند. آن نان و آب که در خطه ی خودشان هم یافت می شود.

انسان های فرشته خو و باصفایی که، شرح حال آنان را حافظ علیه الرحمه، به خوبی به زبان شعر درآورده است: 

«ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمده ایم ... از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم»

«رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم ... تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم» 

نازنین آدم هایی که سفر به زیباترین مقاصد گردشگری جهان چون سوئیس و خوش آب و هواترین نقاط ایران را به عشق دیدار مضجع سلطان سریر ارتضاء، مولای تسلیم و رضا رها کرده اند.

از جزائر و سواحل خوش آب و هوای اروپا گرفته تا همین خطه ی سرسبز شمال خودمان با آن خنکای نسیم خوش دریایش، یا لطافت و صفای جزایر خطه ی جنوبی و کیش و قشم اش؛ و تصمیم گرفته بهترین و ناب ترین اوقات فراغت خود و خانواده اش را این گونه بگذراند:

🔸️ در صحرای خشک و بی آب و علف حجاز در موسم مناسک حج؛

🔸️ یا به زیارت عتبات عالیات کربلا و نجف و سامرا در عراق خشک و سوزان؛

🔸️ و یا تشرف به مشهد زیبا و مصفّا اما پر از دود و دم و ترافیکی که فقط ۱۲ روز سال، هوای پاک و سالم دارد!

بنابراین، آیا شایسته نیست همچنان که آنان، اولیت و اولویت و اهمیت و ارجحیت شان را، صرفاً «معیشت و رفاه جسمانی» خود و خانواده و همراهان شان قرار نمی دهند، پس دست اندرکاران این قرارگاه هم، اینچنین باشند و همین گونه فکر و سپس عمل نمایند؟

به لسانی دیگر، نباید اجازه دهیم موضوع آذوقه و رفاه، آن قدر پررنگ شود، تا جایی که همه چیز حول و حوش آب و نان و آرد و جای خواب و جای پارک و گرانفروشی کسبه و امثال اینها دور بزند. 

حال بماند هیچ مسافری، توقع ندارد در طول سفرش به هر نقطه ی عالم، اصطلاحاً همه چیز گل و بلبل باشد و اگر دل پریشانی و نگرانی از کمبودی منطقی باشد، باید برای اُمّهات اهداف سفر باشد نه جزئیات! 

به تعبیری دیگر، همه ی مباحث در بحث پشتیبانی و تدارک ملزومات، از جنس سخت افزار و نرم افزارنیست!

بلکه مؤلفه ی مهمتر دیگری وجود دارد به نام «انسان افزار» یا همان «مغز افزار» و متغیری به نام «خلاقیت، نوآوری و انعطاف و مدیریت تغییر بهنگام» که نمی دانیم چرا اینها همیشه از یادها و خاطره ها می رود؟!

افاداتی که مثل قطعنامه های سازمان ملل، فقط جنبه ی تشریفاتی دارد و لازم الاجرا هم نیست؛ فقط به درد تیتر بی خاصیت گزارش خبری نشست می خورد تا بازتاب این نشست ها در رسانه ها، اصطلاحاً خوش تیتر از کار درآید!

آیا امیدی به تغییر حداکثری این رویه ی غلط از همین امسال هست؟

هم چنان که پیشتر گفته آمد، دو حرف حساب فرهیخت در این زمینه، یکی «فراموش نکردن زوار غیرایرانی» بود و دیگر «اولویت دوم قرار دادن معیشت جسمانی» زوار و اصالت بخشی به «تمشیت روحانی» هر دو گروه آنان، هم زوار داخلی و هم زوار غیر ایرانی.

از شواهد و قرائن موجود، نمی توان برداشت قطعی کرد و امید به تغییری صریح و سریع داشت، اما صادقانه بگوییم به کسب نتیجه ی مطلوب در آینده ی نزدیک، خوش بین هستیم، اما دیرباور.

چرا دیرباور؟ چون به نظر می رسد ما مشهدی ها، خدایی طی ۴۵ سال گذشته، هرگز از خاک اره را دوباره اره کردن خسته نشدیم! قریب به نیم قرن از پیروزی انقلاب می گذرد و دقیقاً ۱۲۴۲ سال هم از شهادت خورشید این سرزمین، اما این درد بی درمان ما، گویی پایان و درمانی ندارد!

هر چه در علائم و نشانه ها جست و جو می کنیم تا بفهمیم کی و چه زمانی می خواهیم این ستاره ی دنباله دار «ارزاق و اسکان و درمان و ترافیک و پارکینگ و...» را رها کنیم و چند تخم مرغ را هم در سبد «ارزاق معنوی» زوار بگذاریم، عقل مان به جایی قد نمی دهد.

جالب آن که هر سال، همچون اسب عصاری، گمان می کنیم خیلی راه نرفته را رفته ایم، اما بعد که چشمان مان را باز می کنند، می ببینیم دقیقاً سر جای اول مان ایستاده ایم!

اگر زائر و زیارت، زبان در کام داشت، به ما چه می گفت؟

به قول خودمانی، وُالا اگر زائر و زیارت، زبان در کام داشت، خطاب به ما مشهدی ها این گونه مویه می کرد:

قطره ی بارانی هم اگر بودیم و بر پشت کوهساری در ناکجاآباد هم می افتادیم، بالاخره طی یک روز، نه دو روز، بالاخره غلطان غلطان راهمان را به سمت رودخانه پیدا می کردیم و سر ماه نشده، به دریای آرامش و سکون می پیوستیم؛

اما شما مشهدی ها را چه می شود که این همه سال از عمر زیارت گذشته، اما هنوز که هنوزه، اوج دغدغه و نگرانی والیان تان، حول و حوش ارزاق و اسکان و درمان و ترافیک و پارکینگ و امثال اینها می چرخد؟! ما که خسته شدیم، شما خسته نشدید؟!

خداوکیلی هم راست می گوید: این که نشد همه سال با نزدیک شدن به ایام پیک زائر، هی کاسه ی چه کنم چه کنم دست مان می گیریم و هی جلسه پشت جلسه با عناوین مختلف می گذاریم و همه ی مسئولان و رسانه ها را به خط کرده، امکانات مان را بسیج و هی از این دست سئوالات از یکدیگر می پرسیم: 

برای تأمین نان نانوایی ها چه کنیم؟ نکند یک وقت با کمبود آرد مواجه شویم؟ اوضاع انبارهای آذوقه یمان چطور است؟ نکند یک وقت مواد غذایی اطراف حرم کم بیاید! با گرانفروشی برخی کسبه و زیاده خواهی برخی از هتلداران و رستوران دارها چه کنیم؟ راستی، موضوع اسکان چه می شود؟ بیاییم پارکینگ های زیرگذر حرم را برای اسکان زوار مفروش کنیم! باز از ترافیک فراموش مان شد! پارکینگ را چه کنیم؟ نظارت بر موکب های صلواتی زوار پیاده با کیست؟ کمپ غدیر آماده هست؟ نکند زوار در پارک ها چادر بزنند! نیاز زوار به سرویس بهداشتی چه می شود و قس علی هذا...

آسیب شناسی این دو عادت مذموم:

سال ها آرزو به دل مانده ایم تا سقف اعتبار و جنس عیار مباحث بزرگان شهر و استان در این نشست ها، از سطح نازل تدارک «غذای جسم زوار» یعنی غصه ی نان و نانوایی و مواد غذایی و تغذیه و بعد هم، اسکان و بهداشت و حمل و نقل و ترافیک و جای پارک و اینها به سطح عالی «غذای روح زوار» ارتقاء یابد.

نه آن که مخالف این تمهیدات جسمانی باشیم که ضروری است و عقلانی، بلکه می گوییم با نگاهی حداقلی به آن نگریسته و از امسال، با نگاهی حداکثری بر تدارک اسباب «غذای معنوی و فرهنگی» زوار تمرکز کنید. 

چه می شود؟ امتحان کنید، چه ضرری دارد؟ آسمان خدا که به زمین نمی آید و قرآنش که غلط نمی شود؟ به قول معروف، «همیشه شعبان و یک بار هم رمضان!»

دوستی می گفت فلانی می دانی بهترین مثال برای فرهنگ در کشور ما چیست؟ فرهنگ دقیقاً مانند همان لاستیک زاپاسی است که همه در خودروی سواری خود داریم. اما تا زمانی کارمان به او گیر نکند، سراغی از او نمی گیریم.

واقعاً هم راست می گفت. همیشه وقتی پنچر می شویم، به سراغ حوزه ی فرهنگ می رویم و می خواهیم با کار فرهنگی، مشکل را حل کنیم، غافل از آن که کار فرهنگی، یک پروسه و زنجیره ی بهم پیوسته هست و وامدار زمان.

به عنوان مثال، به محض وقوع بحران سوخت گاز در زمستان گذشته در کشور و در همین استان خراسان رضوی، دیدید که زور مسئولان ما فقط به عرصه ی فرهنگ رسید و همان اول کار، برای موزه های حرم مطهر، فرمان تعطیلی صادر کردند.

در حالی که میهمانسرای حضرت و ناهار حضرتی همچنان پابرجا بود! که اگر شرایط بحرانی و بنا به صرفه جویی انرژی و مصرف گاز بود، می بایست ابتدا این میهمان سراها (هم سالن ها و هم آشپزخانه‌ها) که بیشتر از فسقل سالن موزه ها، سوخت گاز مصرف می کنند، تعطیل شود. اندکی تأمل!

پس لطفاً شجاعت به خرج دهید و لااقل یک امسال، شیطان تکرار و ابلیس کلیشه را لعنت کنید و با خود بگویید اولین و دومین سال نخستین قرن شمسی که از دست رفت، اما در سومین سال یعنی سال ۱۴۰۳، با صاحب حقیقی این ولایت، امام مهربانی ها عهد می کنیم که نوروز و رمضان المبارک توأم با هم امسال:

🔸️ کمتر به نان و نانوایی فکر کنیم و بیشترش به «رویداد» بیندیشیم که شهر فاقد رویداد، شهر ارواح و اموات است، نه شهر زنده ها؛ چرا نباید به برپایی «رخدادهایی مفرح و روحانی و رویدادهایی به یادماندنی و فاخر» برای هم زائران و هم مجاوران و خانواده های آنان، هم در سطح شهر و هم در حرم مطهر رضوی بیندیشیم تا کودکان و نوجوانان، خاصه جوانان دختر و پسر و آینده سازان و بلکه مدیران آتی این مرز و بوم، شیفته و عاشق شهر امام مهربانی ها و جذب اقیانوس زیارت شوند و نه فراری و مهاجر از آن؟

🔸️ کمتر به ترافیک و پارکینگ و پارک الیت بیندیشیم که اگر نوبتی هم باشد،  امسال، نوبت «خلق واقعی اوقات فراغتی نشاط آور و اتفاقاتی وجدآور با راه اندازی رخدادهایی خلاقانه و جذاب از خیابان غذا و جشن ملل و موسیقی آئینی گرفته تا برپایی نمایشگاه هایی درست و حسابی و حتی فروشگاه هایی متنوع خاصه فرهنگ محور و بلکه دائمی با انبوهی از محصولات فرهنگی و سوغات زائر و...» است؛

🔸️ قول می دهیم نگذاریم دغدغه ی اسکان و درمان و ایاب و ذهاب زوار، جای فکر و برنامه ریزی برای جان گرفتن ایده هایی ناب هرچند به ظاهر پیش پا افتاده را بگیرد. ایده هایی که بتواند حتی یک نصف روز به افزایش ضریب ماندگاری زوار در مشهد بینجامد. حتی اگر آن اتفاق، به سادگی «آماده سازی فضاهایی جذاب، روحانی و نورانی برای گرفتن عکس و فیلم های خاطره انگیز» باشد؛

🔸️ و یا آیا بهتر نیست به جای ایده های نخ نما و بی خاصیتی چون زدن غرفه های داربستی در خیابان های اطراف حرم مطهر و حتی دور میدان بیت المقدس که نزدیک ترین میدان به حرم است، 

غرفه هایی فاخر و زیبا و پیش ساخته مستقر شده و در آنها، علاوه بر عرضه ی محصولات فرهنگی و تولیدات فاخر مرتبط با زائر، زیارت و نمادهایی از مشهد و ایضاً با قیمت مناسب، سوغات زیارت هم به فروش گذاشته شود.

امروزه با این تورم و گرانی سرسام آور، آیا جز نخود و کشمش و زرشک و...، تحفه ی دیگری در سبد سوغات زیارت زوار داخلی باقی مانده؟

پس چه ایرادی دارد به فکر ابداع و خلق و تولید و عرضه ی «هدایا و محصولات متبرک فرهنگی و هنری زیبا» باشیم و صدالبته «سوغات زائر بویژه المان های زیارتی و نمادهای حجمی شهری در مقیاس کوچک؟»

تا اینجای بحث اگر هنوز، نقطه ی ابهامی برای مخاطبی باقی مانده باشد، قطعاً با این مثال، با ما هم نظر خواهد شد.

این قسمت را حتماً بخوانید، یک فرض جالب:

اصلاً بیایید برای درک بهتر موضوع، این گونه از یک «فرض ساده» یا یک «خیال پردازی منطقی» کمک بگیریم: 

«فرض کنیم همین فردا، پایش دست جمعی داغی در سایت کارزار - بستر آنلاین کمپین‌های جمع آوری امضا - به همت جمعی از زائران داخلی و خارجی راه اندازی شد. 

و آنان همت کردند طی فراخوانی عمومی، این پیام را از طریق رسانه های فراگیر و نوین امروزی، به گوش تمامی همین بیست میلیون نفر زائران ایرانی و غیر ایرانی رساندند.

و تصور کنیم محتوا و مفاد این پایش این باشد که همه تعهد محضری و قول شرف می دهند:

پاسخ این سئوال، دقیقاً همان چیزی است که ما در این نوشتار، اولاً به دنبال «روشن شدن» موضوع و سپس «قانع کردن» مسئولان مان هستیم که:

گرامیان: «خورشید زیارت، هزاران و بلکه میلیون ها پرتو دارد که فقط یکیش «نور» است که آن هم چه بخواهیم و چه نخواهیم، پرتوش به ما می رسد، چه با برنامه ریزی و چه بدون آن، بلکه هنر آن است که اسباب بهره مندی شهر و استان و کشور و جهان اسلام را نه فقط از همین «نور در دسترس»، بلکه از سایر پرتوها و اثرات مغفول مانده مانند همین «گرما»، همین «درمان» و از همه مهمتر همین «انرژی پاکی» که به راحتی آب خوردن، از دست می رود، فراهم کنیم.»

به لحنی دیگر، در موضوع «زیارت و زائر»، اینقدر اسیر قالب های کهنه و درگیر امور کلیشه ای توخالی و روزمره گی های کم فایده و بلکه روزمرگی ها شده ایم که یادمان رفته زیارت یک «پروژه» نیست مانند رویداد جهانی «مشهد ۲۰۱۷» یا بلاتشبیه مانند جام جهانی ۲۰۲۲ قطر که هر چهار سال، یک بار رخ دهد، تا نیازمند تمهیدات ویژه باشد، بلکه مانند «مناسک حج»، یک روند ساری و جاری و یک رویداد معنوی هزار و چهارصد ساله است! 
خود زائران غیرایرانی در باره ی این قرارگاه چه فکر می کنند؟

هم نگارنده و هم دیگر همکاران فرهیخت، طی گفت و گوهای مکرر حضوری و اینترنتی با بسیاری از زائران غیر ایرانی، بارها خبر خوش راه اندازی این قرارگاه را به آنان و سرگروه ها و اصطلاحاً لیدرهای تورهای زیارتی داده ایم.

این که می توانند برای طرح هرگونه پیشنهاد یا انتقاد یا سئوال، از این پس به نشانی این قرارگاه واقع در خیابان امام رضا(ع) مراجعه کرده و یا با شماره تماس ستاد خدمات سفر استان مستقر در اداره کل گردشگری خراسان رضوی به شماره ی ۰۵۱۳۷۲۶۳۳۱۰ - داخلی: ۱۰۲۰ تماس حاصل فرمایند.

اما پاسخ ها اغلب شبیه هم بود. قریب به اتفاق می گفتند تماس تلفنی گرفتیم و برخی هم می گفتند حضوری مراجعه کردیم و یا به غرفه هایی که در پیاده روی خیابان های اطراف حرم مطهر مستقر شده، سر زدیم؛

اما اولاً تلفن، تلفن گویا و فقط به زبان فارسی بود و پاسخگویی صرفاً در ساعات اداری صورت می گرفت. 

ثانیاً همه ی کسانی که با آنها چه حضوری و چه تلفنی می خواستیم گفت و گو کنیم، فارسی زبان بودند و کسی زبان خارجی نمی دانست! مثلاً زبان انگلیسی یا عربی و یا اردو؛

و اشتباه بزرگ ما این است که چون از برخی جهات از جمله باورهای مذهبی با زائران غیرایرانی اشتراکاتی همگن داریم، لذا فراموش می کنیم که از خیلی جهات دیگر، افتراقات قابل توجهی میان ما و آنها وجود دارد.

زبان گفت و گو و نگارش، فرهنگ و آداب و رسوم، جغرافیا و نظام سیاسی، و از همه مهمتر سبک زندگی، از جمله مهمترین این افتراقات است. 

مسائل علی الظاهر ریزی که باید همه ی این ملاحظات و جوانب، در نحوه ی تعامل و ارتباط گیری با آنان، رعایت شود و الا نتیجه ی مطلوب حاصل نمی گردد. 

چرا این قرارگاه دائمی نیست؟ چرا فصلی و زمانی کار می کند؟

در نهایت، غصه ی آنان این بود که چرا این قرارگاه خدمت رسانی، فقط در ایام انگشت شماری در طول سال فعال می شود؟

یا چرا لااقل یک دبیرخانه ی دائمی ندارد که آن دبیرخانه، در تمام طول سال، فعال بماند؟ می پرسیدند مگر زیارت، زمان خاصی دارد؟ در تمام ایام سال، مشهد میزبان زائران داخلی و غیرایرانی است.

پاسخ قانع کننده ای به این درخواست منطقی آنان نداشتیم. واقعاً راست می گفتند. 

بر فرض که نمی توانیم به خاطر محدودیت های اداری کارکنان، تمام ۳۶۵ روز سال، چراغ این قرارگاه را روشن نگاه داریم، ولی دست کم می توانستیم با راه اندازی دبیرخانه ی دائمی آن، کف انتظارات شان یعنی پاسخگویی آنلاین را به درستی انجام بدهیم؟ نمی شد؟ قطعاً چرا... امکانش بود.

چطور می توان پذیرفت این قرارگاه مرکزی در شهری کاملاً زیارتی و با اقتصادی صددرصد وابسته به زیارت، دبیرخانه ای دائمی ندارد؟

به اعطای نشانی یک وبگاه ساده هم راضی بودند

از سر ناچاری، تنها تقاضای آنان این بود که نشانی وب سایت این قرارگاه یا یک صفحه ی ارتباطی در یکی از شبکه های اجتماعی داخلی و خارجی و یا یک پست الکترونیکی و ایمیلی را به آنان بدهیم؛

تا بتوانند به صورت مکتوب یا صوتی و کلامی در بستر سهل الوصول اینترنت، ارتباط گرفته و مشکلات و دغدغه های خود را با طرف ایرانی مطرح کنند. 

درخواست بجا و منطقی که متأسفانه تاکنون، هیچ کدام آنها، محقق نشده است. صد افسوس ....

عکس العمل زائران به نبود بستر ارتباطی آنلاین در قرارگاه چیست؟

هیچ... فقط سکوت، سرتکاندن و تفکری عمیق و افسوس و دیگر هیچ...

🟢 آیا این قرارگاه برای ارتباط مستقیم و دو طرفه با زائران غیر ایرانی، وب سایت یا یک صفحه در شبکه های اجتماعی داخلی و خارجی دارد؟ 

🔴 پاسخ: متأسفانه خیر... تنها وب سایت نزدیک، متعلق به اداره کل گردشگری استان خراسان رضوی است و خود این قرارگاه، وبگاه مستقل یا بستر ارتباطی واحدی در شبکه های اجتماعی ندارد!

🟢 آیا همان ستاد خدمات سفر استان که می گویید، برای ارتباط مستقیم و دو طرفه با زائران غیر ایرانی، وب سایت مستقل یا یک صفحه در شبکه های اجتماعی داخلی و خارجی دارد؟ 

🔴 پاسخ: متأسفانه خیر... 

🟢 اداره ی زائرین غیرایرانی عتبه ی رضویه چطور؟ یعنی آنها هم برای ارتباط مستقیم و دو طرفه با زائران غیر ایرانی، وب سایت یا صفحه ای در شبکه های اجتماعی داخلی و خارجی ندارند؟ 

🔴 پاسخ: بله، آنها هم متأسفانه ندارند... 

🟢 می پرسیدند چرا خود عتبه ی رضویه در یک یا چند شبکه های اجتماعی مطرح دنیا مانند توییتر یا واتس آپ یا تلگرام، صفحه ای ندارد تا بتوانیم از طریق آنها، گفت و گوی نوشتاری یا صوتی و کلامی در دسترسی داشته باشیم؟ 

🔴 پاسخ: متأسفانه خیر... کاملاً حق با شماست. تنها شبکه ی اجتماعی خارجی که حضور دارند، اینستاگرام است و بس. 

🟢 چرا وبگاه اصلی عتبه ی رضویه و وب سایت خبری اش، فقط تک زبانه و به زبان فارسی است؟

🔴 پاسخی نداشتیم بدهیم. 

🟢 می پرسیدند چرا در همین وبگاه عتبه ی رضویه، در بخش ارتباط با ما، حتماً باید شماره تلفنی وارد کنیم و الا پیام ارسال نمی شود؟ وارد کردن شماره تلفن در کشور ما، ممکن است برایمان مشکلاتی ایجاد کند. 

🔴 پاسخ می دادیم: بله... کاملاً حق با شماست. ما هم هنگام مواجهه ی حضوری با برخی از زوار غیر ایرانی در حرم مطهر رضوی بویژه زوار عرب زبان، بارها با این محدودیت ها مواجهه شده ایم. مثلاً هنگام گرفتن عکس، عذرخواهی می کنند و از ما می خواهند که مستندی ضبط و منتشر نکنیم، چراکه پس از انتشار در بستر اینترنت، ممکن است از سوی برخی نهادهای سیاسی و حاکمیتی کشورشان، مورد سئوال و بازخواست قرار گیرند.

🟢 و بعضاً با شوخی می پرسیدند به قول یک ضرب المثل فارسی خودتان، ما باغ زرد و سرخ از شما طلب نکردیم، بلکه فقط یک بستر ارتباطی آنلاین خواستیم. 

دقیقاً مانند همین سامانه ی گفتینو (چت آنلاین) که در وب سایت فرهیخت در تمامی صفحاتش قابل دسترسی است. ظرفیتی که امروزه قریب به اتفاق تمام وب سایت های دنیا از آن برخوردارند و این کف انتظارات یک زائر است، و نه سقف مطالبات اش... 

🔴 حق کاملاً با آنان بود.

🟢 می پرسیدند چرا این قرارگاه در بحث فناوری های ارتباطی، جزیره ای و پراکنده عمل می کند؟ 

🔴 پاسخ می دادیم به این دلیل است که فعالیت این قرارگاه، به صورت فصلی و مقطعی است. با صدای سوت استاندار، همه در ساختمانی بعضاً اجاره ای گرد هم می آیند و پس از چند روز فعالیت دورهمی، همه چیز مجدداً جمع آوری شده و هر کس به سر کار خود بر می گردد. 

چرا این قرارگاه در فناوری های ارتباطی، جزیره ای عمل می کند؟

به راستی چه می توان گفت جز اظهار تأسف و تأثر که چرا در مشهد دوست داشتنی، این بزرگترین کلان شهر مذهبی جهان (البته از نظر وسعت)، همه ی شصت - هفتاد سازمان عضو این قرارگاه عملیاتی خدمت رسانی، هیچ گاه و برای همیشه، ذیل یک پرچم و یک دبیرخانه و یک تابلو، دور هم جمع نمی شوند و اصطلاحاً هر کس، گاو خود را جدا جدا می دوشد؟

ای کاش در بحث فناوری های ارتباطی خصوصاً شبکه ی اطلاع رسانی و یا اطلاع یابی از زائران (چه داخلی و چه غیرایرانی)، به اندازه ی سامانه ی پاسخگویی قدیمی ۱۱۸، می توانستیم متحد و مستقر عمل کنیم و نه جزیره ای و ناهماهنگ!

مگر شهردار مشهد همین اخیراً فرمایش نکرده است: «مشهد در حوزه ی هوشمند سازی و خلاقیت پیشروست و بر اساس ارزیابی های صورت گرفته، حائز رتبه ی اول در داخل و رتبه ی سوم در غرب آسیا در هوشمند سازی شده است!»

این چه طرز هوشمند سازی شهری است که برای کل زائران اعم از داخلی و غیرایرانی، حتی یک وبگاه تعاملی ایجاد نکرده اید تا هم بشنود و ببیند و هم نظرات را منعکس کند؟ حال بماند تاریخچه ی خلق فناوری وب سایت ها، که اصلاً جدید نیست و به سی سال! پیش بر می گردد!

ای کاش دست کم یک یا چند نفر پاسخگوی مجرب و توانمند و آشنا به زبان های خارجی، به طور ثابت و بلکه شبانه روزی، ذیل دبیرخانه ی این قرارگاه، چراغ ارتباطات زوار داخلی و زائران غیر ایرانی را در اینترنت بویژه از طریق سامانه های متداول آنلاین (معروف به ارتباط با مشتری) روشن نگاه می داشتند. 

چرا آستان قدس رضوی، متولی پنجره ی واحد ارتباطات کل زائران نمی شود؟

و اوج مصیبت آنجاست که نه در شهرداری و استانداری، بلکه در قدرتمندترین و ثروتمندترین ابر سازمان دینی، علمی، فرهنگی، اقتصادی و.... شرق آسیا یعنی «آستان قدس رضوی» که دو سوم ملک شهر هم، وقف اوست، نه تنها در حد معاونت که در حد مدیرکلی هم، این دسته از زوار، متولی و حامی مؤثر ندارند! 

به دوستی همین مطلب را که گفتیم، پاسخ خوبی داد: می گفت می دانید کارخانه هایی چون «خمیر مایه ی رضوی»، «آرد رضوی» و «نان رضوی» و... هر کدام شان در این سرزمین، وب سایت هایی مستقل و توانمندی دارند؛ 

و حتی اگر فردا روزی، بخواهند کارخانه ی نان خشک و به لسان طنز، کارخانه ی شیر مرغی هم تأسیس کنند، اول برایش یک وب سایت می زنند، یا لااقل یک صفحه ی اجتماعی ظرف یک دقیقه برایش فعال می شود؛

اما همین که نوبت به جماعت مظلوم و بی تریبون «غیرایرانیان زائر» می رسد، آسمان می تپد و چرخش روزگار از حرکت می ایستد.

کاش این مصائب همینجا تمام می شد، اما اوج تأسف و تأثر آنجاست که همین تک و توک خبرهای این مدیریت، ذیل یک منو و یک بخش مشخص در وب سایت خبری آستان قدس منتشر نشده و قاطی با سایر اخبار است.

و از این هم تأسف بارتر، امروزه حتی از درج یک برچسب یا همان تگ ساده هم ذیل هر خبر مرتبط با بین الملل در تنها وبگاه خبری آستان قدس هم دریغ می شود!! یاللعجب؛

تنها دلخوشی غیرایرانیان، فعال ماندن امثال این برچسب ها و روش ها بود. از حق نگذریم، فقط یک بار راه افتاد آن هم ذیل فقط ۴ خبر و طی ۴ ماه! در نهایت، از یک سال پیش همین تگ هم کار نمی کند! 

بگذریم از این خبر سکته آور که کارشناسان همین اداره ی زائران غیر ایرانی، تا چندی پیش و چه بسا تا همین لحظه، اصلاً دسترسی به اینترنت هم نداشتند و با اینترنت گوشی های خود، وظایف شان را انجام می دادند! 

این در حالی است که روزانه دهها وب سایت، همچون قارچ، از زمین سایبری این دیار می روید، اما همین که نوبت به این زوار بی رسانه می رسد و اگر معاونت زیارت استانداری مان، یک سایت مستقل ویژه ی آنان راه اندازی کند، گویی آسمان خدا یکهو تپیده و به زمین می آید!

اختصاص یک کمیته برای زائران غیرایرانی زیادی بود؟

بارها در همین تارنما، تشابه اقتصاد مشهد را با یک شهر بندری گوشزد کردیم و این گونه مثال زدیم: همچنان که اقتصاد یک شهر بندری، وابسته به اقتصاد تک محوری دریاست، به همان میزان هم، اقتصاد مشهد، وابسته به اقتصاد تک محوری «زیارت» است و بس! 

جالب آن که دوستی آبادانی برایم در پاسخ گلایه ی مشابهی نوشته بود: عامو، خاک کربلا بر سر آن شهری بندری که حیات و مماتش وابسته به اقتصاد دریا باشد، اما شیلاتش، یک بلندگو، یک تریبون و یک سایت مستقل نداشته باشد!!

چطور می توان با این همه تضادهای آشکار و دور باطل کنار آمد؟ چرا موالیان ده سناباد بزرگ شده ی ما، به هنگام مواجهه با رسانه ها، آمار زائران را تا «ده میلیون نفر!!» داغ می کنند؛ می گویند از ۸۰ کشور دنیا زائر داریم، می گویند به ۱۷ مقصد خارجی پرواز مستقیم داریم و...، اما همین حضرات، هنگام مواجهه ی عملی با واقعیات و مطالبات و نیازهای زوار غیر ایرانی، آن قدر فراموش کار می شوند و چنان حرف زده، برنامه ریزی و عمل می کنند که نه «زائران غیرایرانی» را می بینند و نه یک کوه احساس و انبوهی از مطالبات زمین مانده ی «غیر ایرانیان زائر» را ... یاللعجب؟! 

که اگر غیر از این می بود، دست کم یک کمیته را برای بررسی مطالبات، گلایه ها، مشکلات، انتظارات آنان اختصاص می دادند؛ 

آیا این کم لطفی به زائران غیرایرانی، فقط در حد نبود سامانه ی ارتباطی است؟

خیر، اصلاً این گونه نیست! به عنوان مثال، در عرش سترگ آستان قدس رضوی، آیین نامه ی خدمت خادمان رضوی، پس از ۴۵ سال، بازبینی، نگارش مجدد و ابلاغ می شود، اما از میان ۴۵ نوع خدمت و در میان صدها صفحه ی آن، هیچ نامی از زائران غیر ایرانی نیست که نیست! (خود ببینید.) 

توصیه ی امام رضا(ع) به نمایش زیبایی های کلام شان 

امام رضا(ع) می فرمایند: رحمت خدا بر بنده اى را که امر ما را زنده کند. دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند، از ما پیروى مى کردند. اگر زیبایی کلام ما را مردم می دانستند. 

در راستای عمل به این توصیه ی فرهنگی حضرت، انتظار داشتیم به برکت مصوبات فرهنگی این قرارگاه، در خیابان های اطراف حرم مطهر بویژه خیابان امام رضا(ع) که زیباترین و عریض ترین خیابان مشهد منتهی به حرم مطهر هست، روی تیرچراغ برق ها، آکنده باشد از بنرهای آویزی چشم نواز از محاسن کلام اهل بیت(ع) و آموزه های قرآن کریم یا سخنان بزرگان و مشاهیر جهان؛

اما به عوض آن، چیزی را دیدیم که هرگز باور نمی کنیم زائیده ی ذهنی خردورز و یک کار فرهنگی تمیز باشد! 

به نظر می رسد آه زوار غیر ایرانی گرفته که چنین ایده های مشعشعی به عنوان خروجی مصوبات این ستاد، فرصت اجرا می یابد. 

طرح ها و پیشنهادات عجیب و غریب سال گذشته، واقعاً نوبر بود و  برای تحلیل حکمت و علت برخی از آنها، مخ انسان سوت می کشد!

و از آنجایی که آخرین سطور این یادداشت را می نگاریم، از باب ان الذکر تنفع المؤمنین ، فقط به یکی دو مورد اشاره ای گذرا خواهیم کرد:

بنر دستشویی روی تیر چراغ برق؟ غرفه داربستی مبارزه با گرانفروشی در پیاده رو؟ 

یعنی چه که سال گذشته، خیابانهای اطراف حرم پر شده بود از بنری مربعی، با نوشته ای بسیار بزرگ به نام «دستشویی!!» 

اگر مرغ پخته در قابلمه هم این بنرها را می دید، از خنده روده بر می شد! مگر اینجا بلاد هند یک میلیارد نفوس است که دغدغه ی اولش، توالت باشد و اجابت مزاج؟!

البته اولش گمان می کردیم زیرش فلش یا همان پیکان جهت داری زدند و نوشتند: مثلاً صد متر آن طرف تر، ولی این گونه نبود. نوشته بودند: فلان اپلیکیشن را نصب کنید تا به شما نشان دهیم دستشویی های شهر کجاست؟ این یعنی چه؟ واقعاً تأسف بار است!

بعد از ایده ی سخیف کاغذ دیواری کردن سطح شهر با بنرهای سرویس بهداشتی، این دیگر چه ایده ی بلاهت آمیز دیگری بود که به عوض رفع موانع سد معبر، خود سد معبر درست کنیم؟

آن هم به بهانه ی مبارزه با گرانفروشی کالا و خدمات به زوار توسط کسبه و هتلداران و...؛ مگر راهش این است؟ 

کدام خردورزی، طرح و ایده ی احداث غرفه های داربستی بزرگی را در پیاده روهای خیابان های اطراف حرم مطهر داد؟ 

معابری که همین طوری، از کثرت شلوغی، جای سوزن انداختن هم ندارد و پارک یک فسقل موتورسیکلت، کلی اسباب زحمت و تردد مشقت آمیز زوار را فراهم می کند، تا چه برسد به احداث غرفه ای حداقل ۱۲ متر مربعی بزرگ!

آن هم غرفه ای با داربست هایی زشت و نازیبا و مسدود شده از سه طرف با برزنت و بنری در صدر با عنوانی طولانی اما به معنی «مبارزه با گرانفروشی!» آن هم فقط به زبان فارسی و در یک کلام، غرفه ای بزرگ اما پر از خالی!

در حالی که داخل این فضای نسبتاً بزرگ، فقط دو تا میز و یک صندلی پلاستیکی هست و دو شهروند محاسن سفیدی که هیچ زبان دیگری غیر از فارسی را بلد نیستند و فقط در دست شان یک خودکار است و یک ورق کاغذ آچار تا گزارش های مردمی را در این راستا دریافت کنند و شندالقاض پول زیاده گرفته شده ی سوپری و میوه فروش و راننده ی تاکسی زیاده خواه و نانوای بی نوا را به آنان طی یک پروسه ی نفس گیر، برگردانند.  

صرف نظر از آسیب های بصری و نازیبایی مبلمان شهری و سد معبر و مزاحمت برای رفت و آمد مردم، واقعاً معلوم هست در جهان شهر مشهد چه خبر است؟ فرمان دست کیست؟! مگر برای این دستور کار ساده، نیاز به این همه زحمت و مشقت و استقرار آهن و پیچ و برزنت و پلاستیک تو کف خیابانهاست؟ 

مگر در عهد دقیانوس به سر می بریم که بخواهیم برای ارسال نامه، آن را به پای کبوتر ببندیم، یا مانند آدم های غارنشین، با دود و آتش پیغام بفرستیم؟! 

امروزه کدام انسان خردمندی از این روش های سنتی و کلیشه ای، نخ نما و قدیمی، کم فایده و بلکه تبلیغاتی و پوپولیستی برای کسب آمار و گردآوری اطلاعات استفاده می کند؟

آن هم در مشهد مصفایی که پیشتر گفتیم، شهردارش، آن را نخستین شهر هوشمند ایران در تراز جهانی! و سومین شهر هوشمند خاورمیانه می داند!

خداوکیلی همین طور انگشت به دهان مانده ایم که در عصر حاضر که قرن انفجار مواهب فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی و معجزه ی هزاره ی سوم نام گرفته، چطور چنین ایده های بازنشسته ای به ذهن یک بابایی خطور می کند و از همه عجیب تر، چطور متولیان شهر امام زیبایی ها، آنها را می پذیرند و سریعاً دستور اجرا صادر می کنند؟!

و ایضاً ایده ی عجیب نصب پرده ی سیاه در گنج لابی هتلی پنج ستاره و استقرار میز و صندلی برای حضور مروجان فرهنگ عفاف و حجاب (مستند) و امثال اینها؛ 

در حالی که می توان به راحتی زدن یک سوت بلبلی، از ده ها سامانه های هوشمند داخلی که اساساً برای همین رسالت تخصصی افکار سنجی و ارتباطی دو طرفه با جامعه ی مخاطب طراحی و برنامه نویسی شده اند، استفاده کرد. 

آن قدر ایده ی خلاقانه، منعطف، کریمانه، فراگیر، متنوع، بسیار کم هزینه اما سریع و سهل الوصول برای ارتباط دو سویه با زائران داخلی و غیر ایرانی با هر منظور و هدفی وجود دارد که آدم متحیر می ماند کدام را انتخاب کند؟

آن هم در عصری که لااقل یک دیوایس هوشمند در جیب و کیف هر رهگذری همچون خودکار ده سال پیش وجود دارد. از گوشی های تلفن همراه متصل به اینترنت گرفته تا تبلت ها و لب تاب های شخصی که همه به وفور بافور در دسترس همگان قرار دارند. حال کافی نت ها و کامپیوترهای رومیزی در منازل بماند.

آیا با نامگذاری یک کمیته، مشکل زائران غیرایرانی حل می شود؟

قطعاً خیر... بی شک اوج مطالبات فرهیخت در این قصه، فقط درخواست نامگذاری یک کمیته در این قرارگاه به نام زائران غیرایرانی نیست. و بر این تصور نیستیم اگر مسئولان ما چنین کنند، دیگر تمام مشکلات زائران غیرایرانی در این خطه حل می شود.

چه پیشنهاد و خلق راهکاری می تواند راهگشا باشد؟ 

رابطه ی فراموشکاری با قاعده ی جلب منفعت یا دفع ضرر

فارغ از مصوبات خوب این قرارگاه، اگر نگران آن دسته از مصوبات مشعشع نشست آتی این نهاد نوپای خدمت رسانی نبودیم که عنقریب رسانه ای شود و فقط آبرو ببرد و باز ببینیم که «آش همان آش است و کاسه همان کاسه»، این بحث را همین جا پایان می دادیم؛

اما چون نگرانیم دوباره باز با همین دست فرمان های ناشیانه ی «بنر» و «داربست» و از این جنس پیشنهادات پلاستیکی و آهنی روبرو شویم، اجازه دهید کمی عمیق تر، این موضوع را واکاوی کنیم.

 به قول حکماء، تمام افعال انسان از آدم غارنشین تا بشر غرق نعمت امروزی، ریشه در این دو امر دارد: یا برای «جلب منفعت» است یا برای «دفع ضرر»

حال سئوال اینجاست که ما در مقوله ی زائر و زیارت و در مشهد دوست داشتنی، چرا متأسفانه همیشه دنبال «دفع ضرر» ایم آن هم از نوع حداکثری اش (اوج دغدغه های مان همیشه، نگرانی از کم آمدن ها و نواقص و موانع و... است) و حداقلی دنبال «جلب منفعت» ایم؟

آیا با این دست مصاحبه های آرد و نانی، حق نداریم دوباره بپرسیم چرا هر سال، تمام توان و ظرفیت مان را برای پر کردن سبد «غذای جسم و رفاه» زائر و زیارت بسیج می کنیم و دست آخر، این سبد «غذای روح و روان» زائر است که همیشه خالی یا کم بهره می ماند؟!

اما در نقطه ی مقابل، این پیوست های فرهنگی و بین المللی مقوله ی زائر و زیارت است که همیشه از آن دم می زنیم، اما اتفاقاً همیشه فراموش می شود!

باید چشم‌ها را شست و جور دیگر باید دید. من باب یادآوری، فقط یک قلم، وعده ی تولید انبوه ۴۰۰ قلم محصولات فرهنگی و دینی به عنوان سوغات زیارت چه شد؟

خورشید زیارت، فقط نور ندارد، هزار مزیت دیگر را هم ببینید!

با یکی از زائران غیرایرانی اندیشمند و متفکر، باب این گفت و گو به بهانه ای باز شد. وی در نقد این گونه رفتارها، مثال خوبی می زد که خیلی به درک و فهم عمیق موضوع کمک می کند. 

می پرسید: مگر «رفع موانع جذب نور خورشید زیارت»، جلسه و نشست های آنچنانی می خواهد؟ زیارت مانند آب، جاری و ساری است که خود به خود، راهش را پیدا می کند و در نهایت به دریا می ریزد.

مضافاً، جذابیت «خورشید زیارت» فقط به نورش نیست، گرما، اشعه، انرژی و صدها اثر بالفعل و برکات دیگری هم دارد که فقط کافیست شما آنها را بالقوه کرده و به فعلیت برسانید. و با تعجب می پرسید: شما مشهدی ها چرا فقط به نورش چسبیده اید و باقی را رها کرده اید؟

مثلاً چرا یک بار هم که شده، نمی آیید طی یک فراخوان هم افزایی اندیشه ها و آراء، از نخبگان و فرهیختگان جهان اسلام بخواهید در راستای «جذب منفعت زیارت» و این که چگونه می توان اسباب بهره‌مندی حداکثری شهرتان، استان تان و بلکه کشور و صدالبته جهان اسلام را نه تنها از «پرتوی نور»، بلکه از «پرتوی گرما»، از «فروغ درمان» و از همه مهمتر «انرژی پاک و ارزان و فراگیر» خورشید «زیارت»، چاره اندیشی کنند؟ یافتن پاسخ این سئوال هنر است!

از او خواستم با مثالی، منظورش را روشن تر بیان کند، گفت: به عنوان مثال و در کمال تأسف،  شنیدم که شورای قبلی شهر شما تصویب کرده بود هر زائر غیرایرانی، هنگام ورود به شهر، باید ده دلار به عنوان عوارض ورود در فرودگاه بپردازد! 

یا هزینه های درمانش را در مشهد باید به دلار و یورو بدهد! البته در سایت فرهیخت خواندم که این مصوبه با تلاش شما و خیلی از فعالان رسانه ای در نهایت باطل شد.

اما در بسیاری از کشورهایی که مهد توریست و جذب گردشگر خارجی به شمار می روند، این گونه تک بعدی و تنگ نظرانه با موضوعات رفتار نمی کنند؛

بلکه سعی می کنند اول گردشگر را به کشور خود جذب کنند، بعد که توریست با پای خودش آمد، آن هنگام، ده ها برابر آن مبلغ عوارض تحمیلی را با دست خودش و به صورت غیر مستقیم، در قالب های دیگر و صدالبته با رضایت کامل، در کشور میزبان خرج می کند و این گونه با سیاست گذاری درست، معامله ای دو سر سود را رقم می زنند.

آنها نه تنها از گردشگران خارجی، عوارضی بابت ورود به شهرشان دریافت نمی کنند، بلکه بسیاری از خدمات شهری را به گردشگران خارجی به رایگان ارائه می دهند. مانند ترانسفر فرودگاهی یا اهدای کارت هوشمند خدمات مترو و اتوبوس و...؛

با به ده ها بهانه ی دیگر مانند برپایی جشنواره های فصلی خرید، تورهای تفریحی بازدید از موزه ها و دیگر جاذبه های شهری، آشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم محلی، راه اندازی جشنواره های غذا و موسیقی بومی، بازار ملل و سوغات، جمعه بازارهای فوق العاده تخفیف خورده و...، درآمدهایی نجومی و بسیار بیشتر از ثروت کشورهای نفت خیز حاصل می کنند.

مناسک حج، الگویی آموزنده و راهگشا 

مناسک حج که از اهمّ و اعظم المصادیق بحث زیارت در جهان اسلام است، بهانه ی خوب دیگری است که می توان در راستای بحث میزان اصالت بخشی به تمشیت روحانی یا معیشت جسمانی زائران مشهدالرضا(ع)، از آن ره توشه ای گران سنگ گرفت. 

این که آیا دیده اید حضرات خادم الحرمین الشریفین، حتی یک بار، «کاسه ی چه کنم چه کنم؟» دستشان گرفته باشند؟

یا این که اول و آخر هر سال، هی جلسه پشت جلسه گذاشته باشند آن هم فقط با تک دستور کار «دفع ضرر»؟ 

آیا تاکنون شنیده اید که هرسال دغدغه ی پرواز و روادید و هتل و اسکان و اتوبوس و گوسفند و خورد و خوراک و... حجاج را داشته باشند، یا اگر هم موردی باشد، رسانه ای شود؟

غذای روح، گمشده ی زائران ایرانی و غیرایرانی:

به خاطر دارم در بسیاری از ملاقات ها و گفت و گوهای حضوری با زائران غیرایرانی رضوی در حرم مطهر، مادامی که از آنها می پرسیدم با چه مشکلاتی حین سفر و اقامت در مشهد، مواجه بودید؟ و چه چیزی بیشتر از همه شما را در این شهر آزار می دهد؟!

آیا از دکه های راهنمای زائر و متصدیان آن در مبادی ورودی شهر مانند فرودگاه یا ایستگاه راه آهن و یا اطراف حرم راضی هستید؟ آیا در محل اقامت تان، دسترسی به مواد غذایی سالم و بهداشتی دارید؟ آیا با مواردی از گرانفروشی و یا معطلی در دفاتر خدماتی مانند ارائه ی سیم کارت تلفن همراه و اینترنت در سطح شهر مواجه شدید؟

بسیاری از آنان این گونه پاسخ می دادند: اولاً از شماها ممنونیم که چنین سئوالاتی را از ما می پرسید! چون بارها به این سفر روحانی آمده ایم و کسی تا حالا طی یک نظرسنجی از ما نپرسیده که نظرتان چیست؟ آیا مشکلی داشتید و آیا انتظارات و توقعات تان در مورد مسائل معنوی چیست؟

اگر بخواهیم عمق پاسخ آنان را در چند سطر بیان کنیم، می توانیم با یک تیر، دو نشان را بزنیم. این حکایت را ببینید:

حکایت زائر اولی از کانادا

در همایش ایرانیان خارج از کشور سیزده سال پیش شیراز، با بزرگی آشنا شدم که پس از چهل سال اقامت در کانادا و دوری از وطن و زادگاهش اصفهان، می خواست برای اولین بار به پابوسی امام رئوف بیاید.

در آن زمان، همه ی دوستان مشهدی ام، در فکر آن بودند که وی کجا اقامت کند؟ چه غذایی بخورد؟ چه ماشینی سوار شود و از کدام پارک و موزه و ییلاقات اطراف بازدید کند؟ با تهیه ی نان سنگگ خاش خاشی و بارگذاشتن آبگوشت دیزی با سنگ هرکاره ی کوهسنگی و کباب و نان داغ تنوری بناب اصل و امثال اینها، اصطلاحاً سوربرایزش کنند و قس علیهذا... 

اما هیچ کدام به فکر آن نبودند که گمشده و نیاز اصلی این زائر بار اولی دعوت شده ی امام مهربانی ها، نان و غذا و جای خواب و ییلاقات نیست، بلکه سخت تشنه و واله ی معارف رضوی است و قرار گرفتن در معرض و منظر تشعشع انوار مهر رضوی و برای اینهاست که لحظه شماری می کند!

وقتی هم که برای نخستین بار به زیارت مشرف شد، فقط و فقط به گنبد نورانی حضرتش خیره می شد و پای برهنه، اشک می ریخت و در و دیوار حرم را می بوسید و این اشعار را زمزمه می کرد: آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند؟

اما زمانی که نوبت به بحث نان سنگگ و آبگوشت دیزی و هتل و ییلاقات می رسید، با لبخندی گرم و زبانی قدرشناس پاسخ می داد که تمام این چیزها، در اکثر شهرهای کانادا از جمله منازل او در تورنتو و ونکور به آسانی برای ایرانیان قابل دسترس است!

به صراحت می گفت که من این همه راه را برای تلذذ از این چیزها به مشهد نیامدم! بلکه گمشده ی امثال من، اکسیری است معنوی که نه در کانادا بلکه در غرب عالم یافت نمی شود! و گرنه اگر بحث منظره و درخت و آب و ییلاقات باشد، زیباترین و بهترینش پیش ماست!

چگونه به این روز افتاده ایم؟

می دانید یکی از مهمترین دلایل و ریشه های این غفلت ها و ندیدن زائران غیر ایرانی از کجاست؟ 

از آنجاست که حوزه ی بین الملل این جهان شهر مملو از اتباع خارجی بی نام و نشان، رها و بی صاحب است؛

از آنجاست که حوزه های زائران غیر ایرانی، دانشجویان خارجی، گردشگران سلامت، سرمایه گذاران خارجی و...، بی متولی واحد است؛ 

از آنجاست که سالها داد می زنیم آقای مسئول: در این دیار نانوایی ها هم صاحب دارند و تشکل و یک آقا بالاسر! 

آن قدر تحت کنترل و نظارت است که حتی اخیراً به مرحمت استقرار دستگاه های کارتخوان ویژه در نانوایی ها، حتی گزارش روزانه ی تعداد فروش نان هایی که به دست مردم می رسد، به تفکیک منطقه و نوعش که سنگک است یا بربری و... روی میز شماست.

پس لطفاً یک بزرگتر بالای سر این رویکرد بگذارید!

اما آقای استاندار صراحتاً پاسخ می دهد که خیر، اصلاً لازم نیست! چرا که همه ی دستگاه ها دارند کار خودشان را در حوزه ی بین الملل به درستی انجام می دهند و نیازی به متولی واحد در استان نداریم!

شما خوبان آن قدر خردورزید که یک دستگاه الکترونیکی معمولی مانند تلویزیون یا یخچال را به محض خرید و انتقال به منزل، تا زمانی که دفترچه ی راهنمای فارسی آن را به طور کامل مطالعه نکرده و اصول آماده سازی آن را قدم به قدم طبق دستور العمل های مذکور اجرا نکنید، هرگز دوشاخ آن را به پریز برق منزل تان نمی زنید؛

اما در این قرارگاه عملیاتی، نشنیدیم و ندیدیم از کسی در راستای ترسیم نقشه ی راه تعامل حداکثری و تکریم «زائران غیر ایرانی»دعوت به همکاری شده باشد.

و ایضاً از کارشناسان خبره در حوزه ی روابط بین الملل، اساتید صاحب تجربه در حوزه ی گردشگری دینی و نخبگانی چون دانشجویان نخبه و طلاب فاضل و آشنا به زبان های خارجی و برخوردار از ایده های علمی و عملی؛

آیا جز غفلت یا بخواب زدن خود، اسم دیگری می توان بر این سیاق عملکردی گذاشت؟

ساماندهی زائران غیرایرانی مهمتر است یا تکدی گری و اعتیاد؟ 

در رسانه ها آمده بود شهردار مشهد، خبر از آغاز به کار قرارگاه اجتماعی با فرماندهی مردم در مشهد‌ داده است. 

چه کار پسندیده ای، اما سئوال اینجاست که چطور می شود برای ساماندهی تکدی گری و کنترل و کاهش اعتیاد و... در شهر، احساس ضرورت می کنید که قرارگاهی ایجاد کنید؛

اما نه تنها برای ساماندهی امور زائران غیرایرانی این زائر شهر، کار مؤثری انجام نمی دهید، بلکه در همین قرارگاه فصلی و غیر دائمی هم، آنان فراموش می شوند! چرا؟

و از آن بالاتر، آیا ولایتی که جهان شهرش می خوانید، ارزش آن را ندارد که یک قرارگاه بین المللی  برای رفع مشکلات غیر ایرانیان داشته باشد؟ 

همین غیر ایرانیان زائری که گفته شده هشت میلیون! نفرند؟

سخن پایانی:

دو نکته ی مهم را به عنوان سخن پایانی لازم است ذکر کنیم:

🅰 اول آن که به این دو خبر دقت فرمایید و به آمارهایش تا حال و روز اسف بار شمار زائران غیر ایرانی را در ارض اقدس توس، به عینه شاهد باشید؛

بعد خود قضاوت کنید که این ندیدن ها، این بی اعتنایی ها، این چشم بر روی واقعیت بستن های مسئولان ما و در یک کلام، ندیدن زائران غیر ایرانی، عنقریب، چه حال و روز بدتری را به سر دیاری می آورد که آبادانی اش، تک محوری و متکی به اقتصاد زیارت است: 

🔴 میزان سفرهای هوایی در روی کره ی زمین، به زودی به رقم سه میلیارد کیلومتر! بالغ خواهد شد. این میزان افزایش سفرهای هوایی، معادل چهار هزار بار سفر به کره ماه و برگشتن از آن است. یا خدا...

🔴 بزرگترین مهاجرت سالانه روی زمین، در چین اتفاق افتاده است؛ آن هم یک سال و نیم پیش! اکنون که دیگر خدا داند و بس که رشد سفرهای داخلی این کشور بزرگ با مردمی سخت کوش، به چه آمار و ارقام محیر العقول جدیدی رسیده است. 

و اما دو خبر هم از کشور خودمان مرتبط با مشهد مصفا:

🟢 رئیس جامعه ی تورگردانان ایران (انجمن صنفی راهنمایان گردشگری) اخیراً طی مصاحبه ای، آشکارا گفته و آب پاکی را روی دست همه ریخته که آقایان: آماربازی و آمارسازی نکنید، اصلاً، گردشگری به ایران نمی آید! و همان هایی هم که می آیند، برای زیارت امام رضا علیه السلام است ... والسلام، دعوا تمام...؛

🟢 مدیرکل گردشگری خراسان رضوی هم چند ماه پیش طی مصاحیه ای، صراحتاً یادآور شده: تعداد زائران ورودی در ایام نوروز در دو سال گذشته و همچنین در ۱۰ ماه اول سال ۱۴۰۲ نشان داده که مشهد، سالانه با ورود یک میلیون! زائر غیرایرانی از طریق مرزهای رسمی مواجه بوده است! 

حال، آیا به فرهیخت حق می دهید که تیتر این یادداشت فرهیخت اش را این گونه انتخاب کند: «کسوف خرد» در قرارگاه خدمت رسانی به زائران استان، «ویلچر» کمیته دارد اما «زائران غیر ایرانی رضوی» نه! این درد را کجا بریم؟

🅰 نکته ی دوم را به سبک صحبت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می نگاریم:

مردم عزیز ایران! مهم است چه کسی بر صندلی مسئولیت شهر و استان شما بنشیند. ببینید پس از ۴۵ سال از پیروزی انقلاب و ۱۶سال دیده بانی و مستندنگاری رویکرد بین المللی رخدادهای مشهد الرضا(ع) به چه وضع دردناکی مبتلا شدیم که باید بدیهیاتی چون نور خورشید را به عالم و آدم گوشزد کنیم! دقیقاً مانند یادآوری وجود آب به ماهی! 

این که اخوی، آقا، برادر، جناب، عالی جناب... یک «زائر غیر ایرانی هم داریم ها!!»

اما دقیقاً در همین زمان، بغل گوشمان، امارات متحده ی عربی، در فکر احداث تونل قطار زیردریایی از امارات به هند یعنی از شهر فجیره تا بمبئی به طول ۲هزار کیلومتر و در اعماق آبهای اقیانوس است. یا خدا...

جالب‌تر اینکه این تونل دو طبقه بوده و در قسمت بالا، قطار مسافربری حرکت می کند و در طبقه ی زیرین، نفت و آب جابجا می شوند!

یا این که به فکر انتقال کوه یخ از قطب جنوب به امارات هستند تا مشکل آب شیرین خود را حل کنند.

...

همین و دیگر هیچ... قضاوت شما خوبان ما را بس... درود و بدرود...

آخرین به روزرسانی: ۶ تیر ۱۴۰۳

پاورقی:

* اگر به خاطر داشته باشید، ما در این قسمت از متن این یادداشت، به ناچار از واژه ی «ربات» استفاده کردیم. پیشاپیش، از زوار معظم داخلی و زائران مکرم غیرایرانی پوزش می طلبیم که ناگزیر از بیان تمثیل «ربات» شدیم که اگر واژه ی جایگزین بهتری می یافتیم - واژه ای که می توانست عمق منظور ما را برساند - هرگز چنین جسارتی نمی کردیم. ما را ببخشایید و عفو کنید که در مثل، مناقشه نیست.

:: لینک کوتاه مطلب :: farhikhtt.ir/post/6753


Share
  • راحله روغنی نژاد
    شما از حج گفتید و الگوگیری برای زیارت در مشهد یادم اومد الان تو عربستان از یه پلتفرم به نام نوسوک دارن عربها استفاده میکنن ک به میزان قابل توجهی تقلب در حج رو کاهش داده و دست دلال‌های متقلب رو بسته. تو معرفیش گفتن این پلتفرم روند رزرو زائران از ۱۲۶ کشور رو ساده می‌کنه و تمام اسناد شناسایی و نقل و انتقالات مالی انجام شده برای شرایط رزرو بسته‌های زیارتی حج رو تایید می کنه. حالا چرا ما تو مشهد با وجود این همه مهندس جوان نخبه و برنامه نویس نمی تونیم مسأله اسکان و تغذیه و بهداشت و اینها رو حل کنیم؟ ب قول دکتر باغگلی معاون شهردار چرا مسئولا اجازه می‌دن عده زیادی زوار داخلی بدون برنامه ریزی و پیش ثبت نام تو ایام پیک بیان مشهد و بعد دو دستی بزنن تو سرشون که اینها کجا بخوابن؟ تو سال ۲۰۲۴ هستیم نه به قول شما عصر حجر!!! راحت قابل حله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نظرات مخاطبان