-
۲۸ آذر ۱۴۰۰
-
بازدید: ۱۱۵۴
یادداشت فرهیخت دو: قسمت اول این بحث را در اینجا مشاهده فرمودید، از آنجایی که بنا به اختصارگویی است، بخش دوم این بحث مطول را به اینجا موکول کردیم تا فقط شوق مندانی که این گونه مباحث ساختاری برای آنان مفید است، آن را دنبال کنند. و اما ادامه ی بحث:
الف) محور قراردادن سه اصل «نگرش»، «راهبرد» و «راهکار» برای تحقق هر رویداد مطلوب
این فراز معروف را حتماً شنیدید که: انسان ها «آنچنان زندگی می کنند که فکر می کنند». بنابراین رویدادها هم چون مخلوق فکر و اندیشه ی انسان ها هستند، آن چنان می شوند که مدیران و دست اندرکاران آن فکر می کنند.
بنابراین اگر صاحبان این رخدادها، تعاملات و مناسبات می خواهند به دور از شعار زدگی های متعارف، رویه های نخ نما و اسلوب های کلیشه ای، واقعاً به صورت مطلوب، وزین، پویا، کارآمد، خلاقانه و خروجی محور برگزار شوند - فارغ از آن که آن رویداد در گستره ی ملی، یا منطقه ای و یا بین المللی برگزار می شود - الزاماً باید طراحان، سیاست گذاران، مدیران و دست اندرکاران آن رویداد متعهد شوند:
اولاً:
- جز از دروازه ی «نگرش»، آن هم نگرش برتر یعنی «نگرش سیستمی» (منطبق بر قواعد حاکم بر آفرینش)، به هیچ چیز ننگرند!
- جز از پنجره ی «راهبرد»، آن هم راهبردهای برتر یعنی استراتژی های «مهارت محور» و «دانش بنیان» (تقدم «مهارت محوری» تعمدی است، دقت شود!) برنامه، تصمیم و سیاستی را اتخاذ نکنند!
- و در نهایت، جز از دریچه ی «راهکار»، آن هم راهکارهای کریمانه و مؤثر، فراگیر و پرنفوذ، سهل الوصول و کم هزینه، سریع و منعطف خاصه قابل ارزشیابی و تغییر سریع متدولوژی و نقشه ی راه، آن برنامه ها و تصمیمات و سیاست های متخذه را به مرحله ی اجرا نگذارند!
بدیهی است از آنجایی که چنین مزیت های منحصر به فردی، صرفاً در فناوری های نوین و تکنولوژی های نوظهور یکجا متجمع است، بنابراین تنها گزینه برای بخش راهکار، قطعاً «فناوری های نوین» خاصه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی است و بس!
ثانیاً:
دبیرخانه ی رویداد به صورت واقعی و نه صوری و تشریفاتی، از فضای «آنالوگ» به «دیجیتال» اسباب کشی حداکثری کند! (در انتخاب واژه ی حداکثری تعمد داریم. دقت شود.)
بیایید برای روشن تر شدن بحث «اسباب کشی حداکثری»، مثالی بزنیم.
همچنان که می دانید امروزه عادت استفاده از تلفن های همراه حین پیاده روی، همه را از جمله نوجوانان و جوانان را حسابی سر به زیر کرده! و لذا بیشتر نگاه های مردم، متوجه ی کف زمین است و نه مقابل!
حال فرض کنید مدیران فرهنگ و هنری شهری به منظور فرهنگ سازی، موظف شده طرحی نو در راستای ایمنی بخشی به شهروندان عابر پیاده در ترافیک شهری ارائه و اجرا نماید؛
بدیهی است برای حل پدیده ی افزایش رو به تزاید آمار تصادفات خودروها با عابرین پیاده و کاهش تلفات مرگ و میر، امور متداولی از جمله اختصاص بودجه های کلان به بهانه ی فرهنگ سازی عمومی و دوباره استفاده از روش های مرسوم و همیشگی همچون نصب تابلوهای هشداردهنده ی بیشتر، تبلیغ و آموزش بیشتر در رسانه های فراگیر، مطبوعات و تلویزیون و رادیو و سایت ها و حتی آموزش بیشتر در مدارس و دانشگاه ها و ... دیگر جوابگو نیست، بلکه باید اصطلاحاً «طرحی نو در انداخت!»
چندی پیش در خبرها آمده بود که چینی ها با یک طرح خلاقانه، کم هزینه اما بسیار مؤثر، این مشکل را به راحتی حل کرده اند. در یکی از کلان شهرهای چین، چراغ راهنماهای تمام الکترونیکی جدید و پرنوری بر روی کف زمین و در ابتدای خط عابر پیاده (همسطح با آسفالت) تعبیه و نصب کرده اند و نتایج حاصله از دوران آزمایشی آن، بسیار اعجاب انگیز بود، چراکه با این روش ابداعی، آمار تصادفات عابر پیاده با خودروهای سواری به شکل معتنابهی کاهش یافت.
حتی در کشور خودمان و در کلان شهر مشهد، سال ها پیش به خوبی مدل دیگر این خلاقیت را تجربه کردیم، زمانی که آمار استقبال مردمی از نمایشگاه های هنری در گالری های شهر به دلیل کثرت اشتغالات روزمره مردم اصلاً خوب نبود، اما با یک تصمیم خلاقانه، منعطف و کم هزینه و زیباساز، کاملاً این روند در شهر برعکس شد!
به جای بردن مردم به موزه ها و گالری ها، این موزه ها و گالری ها بودند که به میان مردم آمدند! توضیح آن که نسخه ی کپی از تصاویر آثار منتخب در موزه ها و گالری ها، به صورت تابلوهای زیبا و چشم نوازی در معابر عمومی مهم شهر مانند زیرگذرهای مترو و یا پل های عابر پیاده، در معرض دید عموم مردم قرار گرفت و با تحریک حس زیباطلبی و کنجکاوی آنان، باعث شد نه تنها قصد و نیت موزه داران و صاحبان گالری ها از «دیده شدن توسط مردم» محقق شود، بلکه شمار بازدیدکنندگان از موزه ها و گالری های سطح شهر را نیز افزایش داد.
به همین دلیل است که اصرار داریم نه تنها در خصوص رویدادها و جشنواره های شهر، بلکه در سایر رخدادهای اجتماعی، شایسته است با این نوع نگاه متحول شده به صدر و ذیل رخدادها نگریسته شود و این یعنی خاک اره را دوباره اره نکردن! یعنی تن ندادن به مدل های رایج، کلیشه ای و مرسوم دهه های گذشته در برپایی آیین ها و به لسانی دیگر، عادت دادن خود به جور دیگر دیدن و حتی تفسیر کردن و خواندن قرائت های دیگر از آن ها...
بنابراین برای تحقق این قرائت ایده آل، مجبور به بازنگری در سه سطح «نگرش»، «راهبرد» و «راهکار» به هر رخدادی هستیم و آن حاصل نمی شود جز با استفاده ی حداکثری از تمامی ظرفیت ها و بسیج همه ی امکانات و پتانسیل های موجود در عصر حاضر برای برگزاری یک «رویداد موفق».
- ۱. در بخش نوع «نگرش»، مطمئن هستیم مدیران این رخداد از «نگرش سیستمی» به عنوان بهترین نگرش بهره می برند، نگاهی سنتی و مدیریتی مرسوم همچون جشنواره های دهه های گذشته به ارکان و اجزاء چنین جشنواره ی ارزشمند، باسابقه و موفقی را ندارند که اگر غیر این باشد، قطعاً اگر در اجرا دچار مشکلات جدی نشوند، قطعاً در غنا و عیار جشنواره، کاستی های معتنابهی را شاهد خواهیم بود.
- ۲. همچنین است در بخش «راهبردها و سیاست ها» رجاء واثق داریم برنامه ریزی ها با محوریت کانونی راهبردهای مهارت محور و دانش بنیان انتخاب می شود که اگر غیر این باشد، قطعاً نمی توان آن نوع نگاه و نگرش بالادستی را محقق کرد.
- ۳. و در بخش «راهکارها» از همه کاربردی تر، استفاده از روش ها و اسلوب های نوین و فناوری های نوظهور در همه ی عرصات است - باز تأکید می کنیم در همه ی بخش ها و نه فقط در بخش اطلاع رسانی و یا اطلاع یابی - که می تواند بهترین ضمانت اجرا برای تحقق نگاه های خوب و سیاست های درست باشد.
توضیح مختصر در مورد «نگرش سیستمی»، یعنی نگاهی واقع گرا، منعطف و نتیجه محور برگرفته از قواعد غیر قابل تغییر آفرینش و هستی و کائنات، همان طور که همه چیز عالم، منطبق بر قواعد ریاضیات است، بنابراین حاصل ضرب دو در دو حتماً چهار می شود و نه پنج!، یعنی گندم از گندم بروید جو ز جو! نمی توان عملی را با نگرش سنتی انجام داد و توقع خروجی مطلوب و نوین از آن داشت!
در شرح نگرشی سیستمی به همین اندازه اکتفا می کنیم که مجموعه و نگاهی سیستماتیک است که:
۱. کل مجموعه هدف داشته باشد؛
۲. هر جزء، هدف یا وظیفه ای داشته باشد؛
۳. ممکن است هدف یا وظیفه هر جزء با جزء دیگر متفاوت و یا متضاد باشد؛
۴. ممکن است هدف یا وظیفه ی هر جزء با هدف کل متفاوت باشد ولی نمی تواند متضاد یا متناقض باشد؛
۵. هر جزء متناسب با وظیفه اش / هدفش، انتخاب شده است به لحاظ تعداد، جنس، اندازه و ...؛
۶. اگر جزئی به وظیفه یا هدفش عمل نکند، کل مجموعه (سیستم) مختل می شود.
(برای شرح بند سه و چهار به عنوان مثال، دو عمل احتراق و خنک سازی در موتور یک خودرو که یکی تولید آتش و گرما می کند و دیگری تولید سرما و خنکی! هرچند کاملاً متضاد هم عمل می کنند، اما برای تحقق هدف هر دو لازم اند. شرح بیشتر این مبحث را با جست و جو در اینترنت، پیگیری فرمایید.)
ب) مصداقی عملی برای حل معضل رویکرد بین المللی جشنواره با «نوع نگرش»
از این رو، اگر در بخش عملیاتی، (اگر یادتان باشد، در یادداشت فرهیخت اول، هر رویداد مهارت محور و دانش بنیان را به دو قسمت «بخش تئوری و ایده آفرینی» و «بخش عملی و اجرایی» تقسیم کردیم) علی رغم گذشت قریب به یک ماه، دستاورد ملموس و خروجی معتنابهی در بخش بین المللی جشنواره نداشتیم (مستند به دو مصاحبه ی دبیر محترم جشنواره در این خصوص)، دست کم توقع داشتیم در بخش اول یعنی «ایده آفرینی های خلاقانه و منعطف»، شاهد وصول فناورانه ی دهها و بلکه صدها طرح و نمونه های عینی و ایده های خلاق (و صد البته با رعایت تمامی ملاحظات از جمله عقد قرارداد برای حفظ و حراست از حقوق مالکانه ی طراحان و مخترعان و....) می بودیم!
دستاورد گرانسنگی که اگر ارزش معنوی و بهای هنری آن، بیشتر از خود اثر خلق شده نباشد، بی شک کمتر از آن هم نیست و حتی اگر تبدیل ایده به عمل در این دوره از جشنواره میسور نباشد، قطعاً می تواند برای دوره های آینده، اصطلاحاً مشت برگزار کنندگان پانزدهمین دوره از جشنواره را پرتر کند و یا این که به صور مختلف، دستمایه ی خلق بخش های متعدد و رویدادهای نوینی در جشنواره باشد.
کما این که امروزه در بستر اینترنت، شاهد خلق و آفرینش بسیاری از موزه های هنری به صورت صددرصد مجازی هستیم، آثار فاخری که وجود خارجی دارند اما نمایش آنها صرفاً در بستر ارتباطات و از پنجره ی لب تاب، رایانه و دیوایس های مختلف هوشمند مانند تلفن های همراه و تبلت ها و... صورت می گیرد و به وضوح و زیبایی هر چه تمامتر، در حال اکران و نمایش است!
برای این که متهم نشویم به «مجازی زدگی مفرط» می گوییم که این تصور از آن جهت دور از ذهن نیست که به هر حال، شهرها همچون موجودات زنده، دارای دو پوسته ی ظاهر و باطن هستند که در خصوص کلان شهرها، قبلاً از آنها با عنوان «در شهر» و «زیر پوست شهر» نام برده می شد؛
کما این که پیشتر این تعبیر را در فیلم سینمایی بلند «زیر پوست شهر» ساخته ی رخشان بنی اعتماد شنیدیم، اما امروزه تعبیر درست تر و واقعی تر، «در شهر» و «آسمان شهر» است که ارزش و عیار رویدادها بر فراز آسمان شهر را باید متناسب با رخدادهای صورت گرفته در فضای سایبری و «بستر ابری» آن کلان شهر دانست.
ج) پیشنهاد عملی: ضرورت اسباب کشی حداکثری جشنواره از فضای سنتی «آنالوگ» به بستر نوین «دیجیتال»
موضوع دیگر که نباید از خاطر فراموش شود، این است که ارتقای سطح برگزاری این گونه جشنواره ها و رخدادهای شهری از ملی به بین المللی، پرواضح است که یک سری الزامات حداقلی دارد که بدون در نظر داشت آنها، نمی توان توقع برپایی رویدادی در سطح و گستره ی بین المللی داشت.
قطعاً یکی از این الزامات حداقلی با توجه به درنظرداشت همه ی شرایط فعلی حاکم بر کشور از جمله کووید ۱۹ - کرونا خصوصاً سویه ی اُ - میکرون و لحاظ دیگر شرایط و ملاحظات، پناه بردن حداکثری به مواهب فناوری های نوین در همه ی بخش های برپایی جشنواره - و نه فقط در بخش اطلاع رسانی - و به عبارت بهتر و عامیانه تر، اسباب کشی حداکثری تمام ارکان و اجزاء جشنواره از فضای سنتی «آنالوگ» به بستر نوین «دیجیتال» است!
به زعم نگارنده، اگر بخواهیم شاهد تداوم برپایی این جشنواره ی ارزشمند و باسابقه اولاً با رویکرد بین المللی و ثانیاً منطبق با سطح و شاخص و استانداردهای سال ۱۴۰۱ شمسی و سال ۲۰۲۲ میلادی در جهان شهر معنوی مشهد باشیم، برنامه ریزان و دست اندرکاران آن چاره ای جز پذیرش این واقعیت مسلم را ندارند که دیگر نمی توان با نوع نگرش های متداول و سنتی مرسوم، رویدادهای قرن جدید «هزاره ی سوم» را مدیریت و به نحو مطلوب اجرایی کرد.
د) اجرای ناقص یا ناکافی یک ایده ی خوب، قطعاً نتایج مطلوبی ندارد!
کمی از مباحث ساختاری فاصله بگیریم و اصطلاحاً کاربردی تر صحیت کنیم و به جزئیات هم که سهم قابل توجهی در اجرای یک ایده ی خوب دارند، توجه کنیم تا «بیرون گود نشستن» و «دستی دور بر آتش» شامل حالمان نشود:
همه می دانیم که از جمله ی اقدامات اولیه برای هر رویدادی بین المللی، انتشار فراخوان آن رخداد به زبان های مهم دنیا و اطلاع رسانی مؤثر و فراگیر در بسترهای ارتباطی از جمله سایتها و شبکه های اجتماعی است که چگونگی انجام آن در دو بخش قابل بررسی است:
یک) بخش عمومی، که همه عملاً شاهد انتشار آن در سایت های خبری و شبکه های اجتماعی از جمله اینستاگرام بودیم و از این بابت هم به سهم خود سپاسگزاریم و هم این که به قدر توان در بسترهای ارتباطی اندیشکده آنها را بازنشر کردیم.
دو) اما در بخش درون سازمانی (که ما قطعاً از آن بی اطلاع هستیم)، این که به چه میزان تلاش شده تا عوامل اجرایی ساعی در بخش ارتباطات خارجی این جشنواره:
- اولاً سایت ها، اتاق ها و گروه های خاص هنرمندان خارجی و تشکل ها و اتحادیه های آنان را در شبکه های اجتماعی پرطرفدار بویژه گروه های فعال در سطح جهان اسلام خاصه در کشورهای همسایه را شناسایی و فهرست کرده باشند؛
- و ثانیاً در بحث چگونگی ارتباط گیری مؤثر و فراگیر و کریمانه با آنان به چه میزان، شاخص های جذب مخاطب و معرفی مطلوب تاریخچه، اعتبار، ظرفیت ها و جذابیت های جشنواره از جمله جوائز مالی ارزنده، اهدای گواهی های معتبر و سایر امتیازات و تسهیلات جانبی و... را رعایت کرده باشند؟
ناگفته پیداست:
یک) رعایت این موارد می تواند مهمترین و حساس ترین قسمت اطلاع رسانی و جذب مخاطبان و هنرمندان غیر ایرانی به این جشنواره باشد؛
دو) اگر در این قسمت خدای نکرده قصور و کم کاری ای صورت نگرفته باشد، به زعم ما قطعاً زمان سپری شده ی گذشته هم در بحث اطلاع رسانی هم در بحث تشویق و ترغیب و در نهایت اعلام آمادگی آنان برای مشارکت بویژه در بخش اول (ایده آفرینی) و ارسال نمونه آثار کافی می بود.
این اطمینان خاطر را بدین جهت داریم که غالباً هنرمندان در اکثر کشورها، همواره یکی از پیشتازان عضویت و فعالیت در سایت های خاص هنری و شبکه های اجتماعی مورد علاقه ی خود هستند و اتفاقاً وبگاه های تخصصی، اتاق ها و گروه های شناخته شده و معروفی هم در شبکه های اجتماعی پرطرفدار دارند که دسترسی و اطلاع رسانی به آنها، به مرحمت رشد اعجاب برانگیز فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی بسیار سریعتر و مؤثر از گذشته شده است، کما این که همین روند را در خصوص هنرمندان ایرانی در داخل کشور نیز شاهدیم.
لذا ضیق زمان اصلاً نمی تواند دلیل چندان موجهی برای عدم اطلاع از میزان استقبال هنرمندان غیر ایرانی در خارج از کشور از این جشنواره باشد و اگر این ارتباطات به شکلی که اشاره شد، صورت می گرفت، نتایج مفیدتری به همراه می داشت، حتی اگر این نتایج به این دوره از جشنواره نمی رسید، بی شک بذری بود که به درستی کاشته می شد و بانک اطلاعاتی هنرمندان خارجی تکمیل تر می شد و برای دوره های بعدی قطعاً مفید فایده می بود!
هـ) اتکا به روش های سنتی گذشته، فاقد ضمانت اجرایی مطلوب!
در مصاحبه ی اول در بحث اطلاع رسانی، اشاره شده که «فراخوان جشنواره از طریق ۷۰ رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در کشورهای مختلف» ارسال شده که هرچند خود ظرفیتی است، اما اصلاً نباید توقع نتیجه گیری مطلوبی از این روش سنتی داشت که شاید یک دهه پیش مرسوم و معمول بود و بعضاً جواب هم می داد، اما امروزه شاید لازم باشد، اما اصلاً کافی نیست!
همگان از ناکارآمدی نسبی و بهره وری کم برخی از رایزنی های فرهنگی سفارت خانه های کشورمان در خارج از کشور مطلع هستیم و لذا در این بحث نیز اصلاً انتظار معجزه از آنان نداریم که اگر می توانستند، به جای خارج از کشور، در داخل کشور، کمترین سطح وظایف خود را انجام می دادند!
به عنوان نمونه در خود همین مشهد، متأسفانه شاهدیم وبگاه اینترنتی و اطلاع رسانی دفتر نمایندگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در شمال و شرق کشور، از چهار سال پیش!!! حتی به روز هم نشده، تا چه برسد به انجام فعالیت جدید و اطلاع رسانی آن!
و) گلایه ی جدی از عدم انتخاب داور غیر ایرانی به بهانه ی نچسب ضیق وقت!
موضوعی که به راحتی می توانست «رویکرد بین المللی» جشنواره را بسیار تقویت و پررنگ کند، این بود که دست کم یک نفر از جرگه ی داوران این جشنواره، از میان داوران غیر ایرانی انتخاب و معرفی می شدند!
گلایه ی به حقی که همزمان با آغاز رویکرد بین المللی از چهاردهمین جشنواره، متأسفانه نسبت به دعوت از داوران غیر ایرانی کم لطفی شد و این شاخص حداقلی برای بین المللی تلقی شدن جشنواره، به سادگی نادیده انگاشته شد.
بهانه هایی چون سلب توفیق این جشنواره در خصوص دعوت از داوران غیر ایرانی به خاطر محدودیت های زمانی و ضیق وقت و اکتفا به این توجیحات که داوران داخلی منتخب همه از چهرههای شناخته شده در خارج از ایران هستند و یا آثاری در خارج از کشور دارند، به استناد مباحث مطروحه و مهم فوق الذکر، نمی تواند دلیل قابل قبول و موجهی برای این نقص آشکار در جشنواره ی بین المللی چهاردهم باشد!
یک تجربه: حتماً به خاطر دارید ۳۷ سال است که مسابقات بین المللی قرائت و حفظ قرآن کریم ج.ا.ایران همه ساله در ماه مبارک رمضان در کشور با شکوه فراوان برگزار می شود. اگر این دقت و ظرافت در انتخاب هیئت داوران از سوی دست اندرکاران آن اعمال نمی شد که در کنار داوران متبحر ایرانی، داورانی نیز از سایر کشورهای اسلامی در آن حضور داشته باشند، قطعاً هیچ موقع این دوره از مسابقات به سال سی و هفتم خود نمی رسید!
مضافاً وجود داوران غیر ایرانی ضمن ایجاد شور و انگیزه در میان متسابقین غیر ایرانی، به آنها این اطمینان را می دهد که اگر داوران ایرانی به هر دلیل از جمله حس وطن گرایی تمایل به برتری قاریان ایرانی داشته باشند، حقوق آنها دست کم توسط داوران خارجی رعایت خواهد شد.
حتی به اعتقاد نگارنده، آنقدر مسئولان این جشنواره در انتخاب قاری و حافظ اول و برتر کشور در این مسابقات حساس هستند که شاید تلاش کنند چندین سال پیاپی، ایرانیان مقام اول را نیاورند - هرچند اگر مستحق آن باشند - و برای حفظ اعتبار و جایگاه برند مسابقات، به جای «خوبتر»، «خوب» را بر می گزینند تا کرسی اول هم به قاریان و حافظان غیر ایرانی هم برسد!
ز) نتیجه گیری:
کوتاه سخن، آن طور که در مصاحبه ی دوم دبیر محترم جشنواره گفته شده: «قوام جشنواره در بخش ملی مدیون سیزده دوره برگزاری موفق آن است، اما در بخش بین الملل، نباید در همین سال اول جشنواره با رویکرد بین المللی، توقع زیادی داشت؛ باید صبور بود؛ ارتباطات بین المللی کشور ما با جهان خارج کم است و نباید جشنواره هنرهای شهری این بار را به دوش بکشد؛ سال ها زمان می برد تا جشنواره به اعتبار حقیقی بین المللی خود برسد و...» همه را می پذیریم و حق می دهیم، اما با «نگرشی سنتی»، «راهبردهای غیر مهارت محور و دانش بنیان» و «راهکارهایی غیر فناورانه»!
باور کنیم که امروزه سونامی فناوری های نوظهور، به مرحمت «خلاق محوری» معجزه می کند خصوصاً در بحث زمان، به شرط آن که «چشم ها را بشوییم و جوری دیگر ببینیم»! البته اگر به «منبع محوری»، «کارایی محوری» اصالت ندهیم و تنها «خلاق محوری»، مبنا و سنگ بنای ما باشد!
مشروط بر این که سه عنصر کانونی «نگرش سیستمی، راهبرد مهارت محور و دانش بنیاد و راهکارهای فناورانه»، عمود خیمه، نخ تسبیح و عینک مدیران نه این جشنواره بلکه هر رخدادی که در عصر حاضر برپا می شود، باشد؛
و اگر اسباب کشی حداکثری از فضای آنالوگ به دیجیتال در همه ی عرصات و نه فقط اطلاع رسانی صورت نگیرد، اگر به جای سه ماه، شش ماه و حتی یک سال هم فرصت داشته باشیم، اگر بودجه های آنچنانی هم به دبیرخانه اختصاص یابد، اگر تمام ظرفیت های دیپلماسی و ارتباطات بین المللی کشور هم به کمک ما بیاید (کما این که در سال 2017 و داستان انتخاب مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام، چنین شد، اما اکنون از آن 110 برنامه بین المللی طی یک سال و آن همه هزینه و خرجکرد و تبلیغات چه اثر و برکاتی باقی مانده است؟! هیچ! حتی دبیرخانه و حتی سایتش هم از سال بعد تعطیل شد!)، قطعاً نمی توان توقع و انتظار برپایی موفق و مطلوب آن رویداد را داشت، بویژه اگر برچسب «رویکرد بین المللی» را بر تارک خود داشته باشد؛
و اگر تمام جشنواره را در «خروجی ملموس المان ها» محصور نکنیم که امروزه قطعاً «ایده آفرینی های آینده پژوهانه» و به عبارت مصطلح تر، عیار بخشی به مقوله ی «پژوهش و توسعه» بسیار بسیار مهمتر از «خروجی های فیزیکی» چنین جشنواره ای هستند؛
کما این که حضرت امیر مؤمنان، امام علی(ع) نیز می فرمایند: «لا سُنَّةَ أَفضَلُ مِنَ التَّحقیق»، «هیچ راه و آیینی، برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست!»
چطور می توان پذیرفت مادامی که امروزه شرکت ها، مؤسسات و سازمان ها ماه ها قبل از تأسیس، برای امور علی الظاهر پیش پا افتاده ای چون طراحی نماد، آرم، لوگو و نشان و حتی اسم و عنوان مجموعه ی خود، فراخوان ایده آن هم با جوایز بسیار ارزنده می دهند (مانند بانک ملل) و متفکران، اندیشه ورزان، صاحب نظران و هنرمندان خلاق را برای این امور اصطلاحاً سرخط می کنند؛
یا امروزه این رویه ی مستحسن، بسیار جا افتاده که قبل از یک رویداد بین المللی وزین، چندین پیش نشست برگزار می کنند و پس از هم افزایی های فکری آراء و اندیشه های صاحب نظران، اساتید، حتی معتمدان و ریش سفیدان آن رشته، آن گاه وارد رویداد اصلی می شوند و اقدام به برپایی آن می کنند؛
اما در مورد این جشنواره ی قدیمی، وزین و باسابقه ی «هنرهای شهری مشهد»، متأسفانه این نوع نگرش و این نوع راهبرد اتخاذ نشد! مگر عوض کردن ریل جشنواره از «ملی» به «بین المللی»، اتفاق کوچکی بود که هیچ فراخوانی برای برگزاری دست کم یک پیش نشست مشورتی به منظور تجمیع آرا و تضارب افکار اندیشه ورزان بومی و کشوری در این خصوص برگزار نشد، در حالی که ماه ها برای آن فرصت و زمان کافی وجود داشت؟!
خلاصه آن که اگر این مؤلفه های کانونی و این الزامات حداقلی رعایت نشود، همچنان این سردرگمی ها و خاک اره ها را دوباره اره کردن ها ادامه دارد؛ آن موقع فرقی نمی کند که سکان داران رویداد، جشنواره ی وزین، باسابقه و پردستاوردی چون «هنرهای شهری مشهد» باشد یا رویداد نوپای کنفرانس ملی «امام رضا (ع) و علوم روز» که به همت دانشگاه بین المللی امام رضا (ع) برگزار می شود؛ (یعنی تنها دانشگاه شرق کشور که رسماً عنوان بین المللی دارد و 6500 دانشجوی داخلی و خارجی دارد و قطعاً هر رویدادش الزاماً باید با رویکرد بین المللی برگزار شود!)
در مورد این کنفرانس علمی هم متأسفانه شاهد بودیم که ابتدا هرچند عنوان شد که با رویکرد «بین المللی» برگزار می شود - به این نشان که در تارک سایت آن و دبیرخانه چنین برچسبی الصاق گردید - اما در کمال تعجب، نخستین دوره ی آن با رویکرد ملی برگزار شد (و همان موقع هم سخت گلایه کردیم!)، اما خرسندیم که در تازه ترین مصاحبه ی دبیر محترم آن، تأکید شده که از دومین دوره قرار بر برگزاری آن با رویکرد بین المللی است که ای کاش، از همان نخستین دوره بر این عهد خود گفته می ماندند و این اعوجاج ها پیش نمی آمد!
درود و بدرود.
عبدالرضا زرگری