-
۲۷ فروردين ۱۴۰۳
-
بازدید: ۱۱۷۰
اشاره
یادداشت فرهیخت؛ به قلم: عبدالرضا زرگری | آیا این جمله درست است: «ما باید از تجربه ی «بین الحرمین سازی» اعراب و «سلف سرویس سازی» غربی ها در راستای تعالی دو صنعت گردشگری و غذا در مشهد زائرپذیر، الگوبرداری کنیم.» قطعاً خیر؛
واقعاً «بین الحرمین سازی» یعنی چه؟! یا واژه ی مضحک «سلف سرویس سازی» چه معنی می دهد؟! حال اگر به این همه «چی چی سازی ها»، «دارالفنون سازی»، «قرض الحسنه سازی»، «دارالحکومه سازی»، «ضرب المثل سازی»، «شط العرب سازی» و دست آخر «بین المللی سازی» را هم بیفزاییم، دیگر چه آش شله قلمکاری می شود و آیا تن فردوسی حکیم در قبر نمی لرزد!
قریب به شش سال است که علی رغم تذکرات مکرر ما و سایر دلسوزان پاسداشت زبان فارسی در سپهر رسانه، متأسفانه واژه ی ساختگی، من درآوردی، لپ لپی و بی ریشه ی «بین المللی سازی» دانشگاه، ابتدا در لسان مسئولان وزارتین علوم و بهداشت، جا خوش کرد و پس از آن هم به ادبیات مسئولان استانی کشیده شد.
اگر بارها و بارها طی این سالها یادآوری نمی کردیم و اگر مسئولان ذیربط، به جای استفاده از واژه های درست و با معنی تر «جهانی سازی دانشگاه ها»، آن قدر بر تکرار این بدسلیقگی مفرط در ساخت واژه، اصرار نمی ورزیدند، این بار اینگونه گلایه نمی کردیم که:
عجب دنیای عجیب و غریبی شده، آن قدر عجیب و غریب که حتی فرهیختگان و نخبگان جامعه هم حاضر نیستند نازیبایی های بی ریشه در گفتار خود را در فضای رسانه اصلاح کنند و حتی بر تکرار آنها، اصرار لجاجت گونه و بلکه بچگانه ای هم دارند!
و عجیب تر آن که اگر تکرار لجوجانه ی این گونه واژه های من درآوردی، در سایر عوالم مثلاً عالم اقتصاد، بالاخره یک سود و نفعی برای سازندگان و منتشر کنندگانش دارد؛ به عنوان مثال، واژه ی صددرصد غلط «یارانه ی پنهان» (البته غلط از نظر معنی و محتوا) که باعث می شود دولت ها، به واسطه ی تکرار و جا انداختن این واژه ی جعلی و ساختگی، بتوانند کلاه گشاد و بزرگی سر مردم خود بگذارند و نرخ خدمات و کالاها و... را بالا ببرند و دست در جیب مردم کنند؛
اما به راستی متحیر مانده ایم که حالا یک بابایی، پنج شش سال پیش برای اولین بار در تهران یک بدسلیقگی کرد و این واژه ی «بین المللی سازی» را از اعماق لپ لپ ذهنش بیرون آورد و به زبان جاری کرد، اما در تعجبیم تکرار کنندگان آن - که اتفاقاً همه جزو اساتید دانشگاه و فرهیختگان و نخبگان جامعه هستند - و سپس گروه بعدی یعنی اهالی رسانه و اصحاب مطبوعات که همه اهل قلم و استاد ویرایش هستند، چه سود و فایده ای از این کج سلیقگی ها می برند و چرا تنها تذکر دهنده طی این همه سال فقط ماییم؟!
پیشینه ی واژه ی «بین المللی سازی»!
پیشینه ی ساخت و کاربرد این واژه - که اگر از نظر قواعد زبان و ادبیات فارسی، کاملاً غلط نباشد، اما دست کم یک بدسلیقگی تمام عیار است - به بیش از پنج و نیم سال پیش بر می گردد. زمانی که برای نخستین بار و در سطح استان، از لسان مدیر وقت بین الملل دانشگاه مشهد بیان شد.
البته چه بسا قبل از این تاریخ، این واژه در گفتار و ادبیات محاوره ای مسئولان دانشگاهی کشور جا خوش کرده بود که چون قلمرو آن تهران است و به حوزه ی عملکردی ما مربوط نمی شود، کاری به بد و خوب آن نداریم، اما در دانشنامه ی فرهیخت، این تاریخ ثبت شده است.
چرا بهتر است این واژه ی بی ریشه جا نیفتد؟
همه می دانیم واژه ی «بین الملل»، خود یک واژه ی کاملاً عربی و مرکب و متشکل از دو واژه ی «بین» و «ملل» است و معادل دیگر عربی آن، «الدولی» به معنای بین المللی است. حال ایرانیان سالها پیش با افزودن یک پسوند «ی» به آخر آن، این واژه را مثلاً فارسی سازی کرده و به فهرست واژگان زبان و ادبیات فارسی افزودند.
اکنون این واژه یعنی «بین المللی»، به دلیل استعمال زیاد، دیگر جا افتاده (مانند وزارت امور خارجه که نهادینه شده و حتی مشابه آن برای وزارت کشور با عنوان وزارت امور داخله نداریم) و لذا به دلیل همین کثرت استعمال است که دیگر واژه های معادل فارسی آن چون «جهانی» و «فرامرزی» و...، مهجور و بی استفاده مانده اند.
حال در این شرایط، تمام حرف ما این است که دیگر چه ضرورتی دارد پسوند دوم فارسی دیگری به نام «سازی» را به این لغت مرکب سه تکه ای بیفزاییم و با ساختن یک واژه ی چهار تکه ای، بخواهیم منظورمان را برسانیم؟! چرا لقمه را دور سرمان بچرخانیم، وقتی واژه های معادل بهتر و درست تر و زیباتری چون «جهانی سازی» دانشگاه ها یا «توسعه ی روابط خارجی» دانشگاه ها برای بیان منظورمان وجود دارد؟
چرا «فرهیخت» با جا افتادن این واژه مخالف است؟
شاید گفته شود «مگر رواج این واژه سازی های نازیبا و ناهمگون و بی ریشه، چقدر مهم است که شما از پنج شش سال پیش، چندین مقاله در مورد آن نوشته اید؟! مگر شما فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید؟»
پاسخ آن است که خیر، ما نه فرهنگستان هستیم و نه وکیل مدافع او و نه چون دو واژه از چهار هسته ی ترکیبی آن متعلق به زبان عربی است و ما هم مملو و آکنده از احساسات ناسیونالیستی؛ اما همه ی مخاطبان ما به خوبی می دانند پانزده سال است که مشغول رصد، دیده بانی و مستندنگاری رویکرد بین المللی رخدادهای مشهد و عیارسنجی دیپلماسی های فعال شهر و استان هستیم.
مشهدی که به برکت وجود مضجع عالم آل محمد، حضرت امام رضا علیه السلام در دل خاک او، پایتخت فرهنگی جهان اسلام و عاصمه ی معنوی کشور نام گرفته است. عطیه ی جلیله و وجود بابرکتی که در بطن شهر خدا، به امانت و کرامت نزد ماست.
امام رئوف و حکیمی که با فرمایش مشهور «أَحْیَا أَمْرَنَا» و «مَحَاسِنَ کَلَامِنَا» (خدا رحمت کند کسی را که امر ما را این گونه زنده نماید: علوم ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد که اگر مردم، محاسن و زیباییهای کلام ما را بدانند از ما پیروی میکنند.)، خواستار بیان زیبایی های کلام شان شده اند؛ پس باید «زیبا» و «صحیح» سخن گفت.
مشهدی که مضافاً، زادگاه و مدفن خداوندگار سخن، حکیم ابوالقاسم فردوسی است. آیا مجاورت این دیار با «توس»، زادگاه خالق شاهکار ادبی جهان «شاهنامه» و بزرگ معمار بخش کهن ادبیات شرق این گیتی پهناور، همین اندازه به گردن همسایگانش حق ندارد تا لااقل آنان زبان پارسی را پاس دارند؟! همان شاعر بزرگی که خود می گوید: «بسی رنج بردم در این سال سی.... عجم زنده کردم بدین پارسی»
و از آنجایی که ما در این اندیشکده ی مطالعاتی، سر و کارمان از صبح تا به شب، اساساً با همین کلید واژه های مهم مرتبط با رویکرد بین المللی رخدادها هستیم و ربات های وبگرد ما در حال رصد کلیدواژه های همچون «مشهد و بین المللی»، «مشهد و خارجی» و «مشهد و دیپلماسی» و... است، لذا اگر واژه ی من درآوردی و غریب و بی معنی جدیدی بخواهد در این دایره جا خوش کند، بدیهی است این نظام واره دچار مشکل می شود. اگر ربات وبگرد ما زبان داشت و می گفت: «این کلیدواژهی بین المللی سازی دانشگاه ها را، از کجای تان در آوردید در هیچ جای دیگر مشابه ندارد؟» چه بگوییم؟
اگر بگوید: «مگر فقط این دانشگاه ها هستند که تحت هجوم گسترش مواهب و مظاهر فناوری های نوین و به تبع آن، بی معنی شدن مرزهای جغرافیایی کشورها و...، مجبور به تعامل حداکثری با جهان پیرامون خود هستند؟ صدها و بلکه هزاران نهاد دیگر چون باشگاه های ورزشی از جمله فوتبال هم مجبورند برای تداوم حیات اقتصاد ورزش با سایر باشگاه های خارجی قاره ی خود و بلکه در سطح جهان، بازیکن خارجی جذب کرده با بازیکنان خود را در قالب لژیونر، به دیگر باشگاه های ورزشی کشورهای دیگر بفروشند.
... حال اگر این رویه درست و صحیح هست، پس باید از فردا منتظر دیدن چنین تیترهای مضحک و مسخره ای در فضای رسانه باشیم که: «بین المللی سازی باشگاه های ورزشی فوتبال کشور یک ضرورت است!» خنده دار نیست؟
یا اگر بنا را بر عدم سخت گیری و تسامح و تساهل بگذاریم، مادامی که چنین واژه سازی های غریبی از سوی خواص جامعه و انتشار رو به تزاید آن در سطح ادبیات کشور به یک عرف متداول مبدل شود و اصطلاحاً قبح آن بریزد و جا بیفتد، آن هنگام، باید بی تردید منتظر اختراع و نشر و ترویج واژه های غلط دیگری در بین عوام جامعه چون «بین الحرمین سازی»، «دارالفنون سازی»، «قرض الحسنه سازی»، «دارالحکومه سازی»، «ضرب المثل سازی»، «مصلی سازی» یا «ثقة الاسلام شدن» و امثال آن باشیم!!
ناگفته پیداست این موضوع واژه سازی های من درآوردی، حتی اختصاص به زبان عربی هم ندارد و در خصوص سایر زبان ها از جمله لاتین هم صدق می کند؛ کما این که ما مثلاً هیچ موقع از ترکیب دو واژه ی self service انگلیسی به معنی «خودیاری» و واژه ی «سازی» فارسی استفاده نکرده و واژه ی من درآوردی و مرکب «سلف سرویس سازی» را برای ترویج فرهنگ خودیاری (انجام کارها توسط خود شخص) توصیه نمی کنیم که اگر به کار ببریم، بسیار مضحک خواهد بود!
بهترین پیشنهاد جایگزین برای این واژه چیست؟
مادامی که می توانیم از واژه ی «جهانی سازی دانشگاه ها» یا «توسعه ی روابط خارجی» دانشگاه ها استفاده کنیم که دقیقاً همین مضمون را به درستی ایفاد می کند، چرا باید از واژه ی نامأنوس و نوظهوری چون «بین المللی سازی» یا «بین المللی شدن» استفاده کرد؟!
از سویی دیگر، استفاده از چنین واژه های آبکی آن هم توسط دانشگاهیان و دانش آموختگان مراکز آکادمیک کشور که فرهیخته ترین و باسوادترین قشر جامعه هستند، پیام خوبی به جامعه منتقل نمی کند و یادآور آن ضرب المثل معروف فارسی است که «حرمت امامزاده را باید متولی آن نگهدارد»، یا «هرچه بگندد نمکش می زنند... وای به روزی که بگندد نمک»!
جالب توجه آن که این واژه، دقیقاً برای اولین بار توسط دانشگاهیان در گفتمان و ادبیات رسانه ای کشور مطرح شد و تاکنون جز همین دانشگاهیان!!!، دیگر اقشار جامعه مانند تجار و بازرگانان، هنرمندان و ورزشکاران، مهندسان و کسبه و اصناف و ... از این واژه ی لپ لپی حتی در زبان محاوره ای و عادی خود هم استفاده نمی کنند!
انتظار و توقعی دیگر از مدیران وبگاه ها و خبرگزاری ها:
کمترین انتظار آن است که اگر مسئولان و مدیران واحدهای دانشگاهی به دلیل کثرت اشتغالات فراموش می کنند که نباید از این گونه واژه های بی ریشه استفاده کنند، دست کم از متصدیان مراکز علمی و پژوهشی، مدیران وبگاه ها و خصوصاً سردبیران و کارشناس ناظر انتشار اخبار در خبرگزاری های رسمی کشور این توقع هست که این کلمات نازیبا را با معادل های صحیح آن جایگزین نمایند که اگر چنین نکنند، دیگر «ویرایش» و پالایش یک خبر چه معنی و مفهوم دیگری می تواند داشته باشد؟
از این رو، انتظار ما این بود که اخبار منتشره از این دست همچون دو خبر زیر، ابتدا توسط خبرنگار یا سردبیر وبگاه دانشگاه علوم پزشکی مشهد و یا وبگاه گروه مطالعات و برنامهریزی فرهنگی اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ویرایش و اصلاح می شد و سپس منتشر می گردید.
⭕ «مدیر بینالملل دانشگاه علوم پزشکی مشهد: مهمترین اصل در بینالمللیسازی دانشگاهها ارتقاء کیفیت علمی و آموزشی است» (مورخ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸)
⭕ «بینالمللی شدن دانشگاهها، تجاریسازی فرآیند آموزش و پژوهش است» (مورخ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹) از زبان یکی از استادان معظم گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد؛
شاید به مرحمت همین نکته سنجی ها و ریزبینی های اهالی فرهیخت هست که دیگر شاهد تکرار واژه های ساختگی و من درآوردی و بی ریشه و بلکه توهین آمیزی دیگری مشابه دو تیتر زیر در سپهر رسانه ای شهر و استان نیستیم:
⭕ «امام رضا(ع) برند مشهد است!» (نعوذ بالله، این چه حرف مهملی است؟ مشهد، باید خاک پای زوار امام رضا(ع) را توتیای چشم خود کند، تا چه برسد به اینکه بخواهد جسارت کرده، ولی نعمت خود یعنی امام رضا(ع) را با عنوان لاتین و تجاری «برند» و نعوذ بالله «مارک» برشمرد! چقدر کج فهمی و سادگی؟!)
⭕ «جشنواره بین المللی امام رضا(ع)، المپیک فرهنگی کشور است!!» (یاللعجب، رخدادهای یک برنامه ی صددرصد امام رضایی(ع) و دینی و فرهنگی را چه به شبیه سازی با یک رخداد ورزشی آن هم خطاب قرار دادن با واژه ی غربی و نامأنوس المپیک!! اصلاً چه تناسب و ربطی دارد؟ چقدر بدسلیقگی و نابخردی؟! چرا این گونه قیاس نمی کنند و نمی گویند: «این جشنواره، رستاخیز طبیعت فرهنگ و هنر کشور است» یا «بهار فرهنگ و هنر کشور؟» به نظر می رسد ترمز نبرند یا کسی ترمز آنها را نکشد، حتماً تیتر بعدی شان قیاس معنوی ترین اعمال مسلمانان یعنی مناسک حج می شود با ... جام جهانی پارا المپیک!! چون آنجا هم از سراسر دنیا مخاطب دارد و بسیاری هم پیر و ناتوان و معلول و سوار بر چرخ و ویلچرند! یا خدا)
سخن پایانی
کوتاه سخن آن که زبان مادری هر کشوری، نماد وحدت ملی و هویت آن مرز و بوم است و زبان فارسی هم «نماد وحدت ملی و هویت ایرانی» ماست که باید توسط همگان بویژه خواص جامعه علی الخصوص فرهیختگان، نخبگان ، دانشگاهیان و حوزویان پاس داشته شود. مضافاً مادامی که به قول معروف عوام، بفرما و بنشین و (با عرض پوزش) بتمرگ هر سه، یک معنی دارند و در فهرست واژگان فارسی کاملاً در دسترس، دیگر چه ضرورتی دارد بدسلیقگی کرده و واژه ی جدید و مرکب عربی فارسی بی ریشه ی دیگری چون «ماتحت بگذارید» ساخته شود و هی دائم طی مصاحبه های جورواجور آن را هی تکرار و تکرار کنیم؟! چرا؟!... (در گوشی و آهسته می گوییم مگر نمی دانید همین واژه ی «ماتحتی» که به ناچار یادآور شدیم، در زبان محاوره ای مردم کشور دوست و همسایه افغانستان، به معنی «معاون» است و آنجا، به معاون مدیر می گویند: «ماتحت»! پ.ن.: پس آخر و عاقبت واژه سازی های لپ لپی و بی تفکر و بی ریشه، هیچ موقع خوب نیست و عاقبت به خیر نمی شود.)
درود و بدرود...