-
۸ اسفند ۱۴۰۱
-
بازدید: ۵۷۳
پیرو ارتباط و گلایه ی شدید یکی از زوار غیر ایرانی رضوی مبنی بر این که نزدیکترین کوچه های منتهی به حرم امام رضا علیه السلام، وضعیت بسیار اسفباری دارد و شما نشسته اید برای رویکرد بین المللی اش مقاله می نویسید؟! آب دستمان بود، زمین گذاشتیم و اندکی تأمل، دیدیم خداوکیلی حق با اوست و از قدیم هم گفتند: «حرف حق جواب ندارد!»
تأمل در این که ای کاش خود ما هم ، هیچ گاه بر اثر فضاسازی رسانه ها، درگیر یک سری آدرس های غلطی نشویم که باعث شود، اصل را رها کرده و به فرع بچسبیم!
مثال بارزش این که تاچندی پیش یعنی پس از روی کار آمدن ترکیب جدید شورای اسلامی شهر، چالش ذهنی اول مسئولان ما با برخی منتقدان در خصوص رویکرد بین المللی مشهد (بازتاب یافته در رسانه ی بومی شهرآرا) این بود که آیا لازم است طبق رویه ی قدما، همچنان مشهد عضو «انجمن کلان شهرهای جهان - متروپلیس» باشد و هزینه ی اشتراک بدهد یا نه؟
تفکر دوم آن است که دیگر هرچه هزینه کردیم و عایدی ملموسی نداشتیم بس است و بیشتر از این از جیب مردم مشهد، برای عضویت در سازمانی که مردم شهر، هیچ وجود و حضور و بروز و ظهور و دستاوردی از آن در زندگی روزمره ی خود حس و لمس نمی کنند، خرج و هزینه نکنیم!
یا این که بالاخره سفرهای خارجی برای مسئولان شهری و استانی ما خوب است یا نه؟ به هزینه کردنش می ارزد یا خیر؟ سود و عایدی و نفعی برای مردم شهر دارد؟ به نسبت هزینه ای که از جیب مردم مشهد و از محل عوارض شهری و مالیات و ... پرداخت می شود؟
بگذریم، بالاخره به کوچه های محله ی امام رضا(ع) رفتیم تا با چشم خود، صحت این گزارش مردمی را تأیید کنیم! اما چیزی که به چشم دیدیم، اصلاً نیاز به تأیید نداشت که قیامت صغرا بود! همه چیز دقیقاً شبیه تعبیر قرآن کریم از صحنه ی قیامت بود: کالعهن المنفوش (و کوهها چون پشم رنگارنگ حلاجی شده می گردند)
درست و حسابی پنبه ی همه چیز زده شده بود، از کف کوچه که قبلاً آسفالت بود و کسبه هم راضی بودند، هیچ اثری نبود، تا زیرزمین اش که حسابی قلوه قلوه درآمده بود و به جگر ذلیخا بیشتر شباهت داشت تا محل عبور و کسب و کار مردم و زوار!
همانجا روی خاک نشستیم و با خود عهد کردیم که دیگر در باره ی این دست چالش بی فایده و بلکه مضحک یعنی در متروپلیس باشیم یا نباشیم و حق عضویت بدهیم یا ندهیم، مسئولان ما به سفرهای خارجی بروند یا نروند؟ و امثالهم، دیگر وقت و وقعی نگذاریم و سطری در له یا علیه آن ننویسیم که این «ده بزرگ شده ی سناباد» را چه به این حرفا؟! عضو «متروپلیس» و انجمن جهانی کلان شهرهای جهان بودن را چه به شهرک ما؟!
حتی به راحتی و صراحت و شفافیت، پاسخ چالش دوم ذهنی مسئولان و رسانه های بومی و نظرات مردمی مبنی بر این که آیا مسئولان شهر و شهرداری ما به سفرهای خارج از کشور بروند یا نه؟ آن را هم یافتیم که چه سفری؟ چه کشکی؟!
با این دست فرمان، اصلاً نیاز نیست این دوستان زحمت به خودشان بدهند و خرج بر کیسه ی مردم مشهد بگذارند و به خارج از کشور بروند!! اصلاً... بلکه فقط کافیست سوار طیاره شده و به همین تهران و شیراز و اصفهان سفری کنند و فقط و فقط کوچه ها را ببینند و بس، حتی طیاره هم لازم نیست! اگر صندلی آخر اتوبوس هم جا نباشد و همچون علامه طباطبایی که اون آخر روی پیت حلبی می نشست و به عشق امام رضا(ع) به زیارت می آمد، اگر آنها هم چنین کنند و سفری چند ساعت به همین بغل گوش خودمان، «بیرجند» خراسان جنوبی یا «بجنورد» خراسان شمالی خودمان هم بروند، افاقه و کفایت می کند، تازه ویزا هم نمی خواهد و چون بلدیه ی همین جاهایی که اصلأ چه بسا به چشم هم نمی آیند، بسیار پیشرفته تر و استاندارد تر از شهرداری مشهد خاصه شهرداری ثامن علیه الرحمه، کوچه ها را مرمت و بازسازی می کنند، آموزندگی و عبرت اندوزی دارد!
لااقل اگر دست بر قضا، یک پیمانکار ناشی مثل این پیمانکار بی خیال کوچه های محله ی امام رضا(ع) هم به تورشان بخورد و این کوچه های مرکزی شهر را با «مزرعه ی خانواده ی دکتر ارنست» (همان کارتون مشهور و محبوب کودکان و جزیره اسرارآمیز فلون) اشتباه بگیرد و با گاوآهن شخم بزند، لااقل دسته گلش را دو ساعته جمع و جورش می کند و تا قبل از آمدن دوربین رسانه ها، قائله را فیصله می دهد، نه این که فقط زیرسازی آن ۵۱ روز طول بکشد و اتفاق خاصی جز آن که در فیلم می بینید نیفتد!
و باز هم بگذریم که «این هم نیز بگذرد»... آه... مادامی هم که به آن کوچه ها سری زدیم، طی گفت و گو با برخی از کسبه و رهگذران، شدیداً معترض بودند و درخواست داشتند تا فیلم کوتاهی تهیه و خطاب به ارگان مدیریت عالی شهر خصوصاً شهرداری ثامن منتشر کنیم تا شاید بدین وسیله، نظارت بیشتری بر عملکرد پیمانکاران عمرانی خود صورت دهند.
مویه کنان می گفتند: «این وضعیت نابسامان، ۵۱ روز است که به طول انجامیده، چراکه کارگران بسیار کند کار می کنند و متأسفانه کسی بر کار آنان نظارت مستمر و مؤثر ندارد! کارگران به صورت جدی و تند کار نمی کنند، با هم حرف می زنند و می گویند و می خندند، نه این که زندگی مردم و عابران و زوار، زیر و رو شده و در یک و دوی زندگی شان مانده اند! از طلا شدن منصرف شده، مصراً خواستار برگشتن به همان مس آسفالت هستند!»
این در حالی است که به خاطر نزدیکی بسیار زیاد این کوچه ها به حرم مطهر رضوی، همه روزه و حتی دیرهنگام، هم زوار داخلی و هم گردشگران مذهبی و زائران غیرایرانی زیادی از این معابر به سختی و مشقت عبور می کنند و حتی صدمه می بینند. مضافاً امکان تردد خانواده ها با کالسکه ی کودک و حتی افراد کهنسال با ویلچر اصلاً وجود ندارد!
از سویی دیگر، به خاطر ارزش تجاری بالای این منطقه، صاحبان مشاغل و مغازه دارها، اجاره های میلیونی بابت هر واحد تجاری به مالکان می پردازند و این آشفته بازار، کسب و کار آنها را نیز با ضرر و زیان زیادی روبرو کرده است.
می گفتند چندین بار به شهرداری ثامن اعتراض خود را منتقل کرده، اما متأسفانه ترتیب اثری داده نشده و مصرانه از ما می خواستند تا از این اوضاع اسفناک فیلمی تهیه کرده و منتشر سازیم شاید این روش کارگر افتد.
یادآور می شود اصلاح معابر عمومی و پیاده روها در تمام کلان شهرهای گردشگر پذیر دنیا حتی در بافت مرکزی، عملی مرسوم و متداول است، اما همان طوری که علم پیشرفت می کند، مهارت های فنی هم پیشرفت می کند و به روز می شود، لذا از روش های نوینی در بازسازی معابر بهره می برند که آسیب های ناشی و تبعات وارده، چه در بحث رفت و آمد عمومی و چه کسب و کار کسبه، حداقلی است و سریع، نه حداکثری و طولانی! (دقت شود!)
ناگفته پیداست نه این روش عملکرد طالبانی و نه این سرعت کار لاک پشتی، دست کم در پنجاه متری حرم مطهر رضوی، زیبنده کلان شهری نیست که مدعی «جهان شهر» بودن است و افتخار عنوان «بزرگترین کلان شهر مذهبی جهان» (از نظر وسعت) را دارد و به راستی «ام القرای جهان تشیع» است و پایتخت معنوی کشور می خوانندنش و از همه مهمتر، هر چه باشد، چه ده سناباد، چه شهر و چه کلان شهر و چه حتی جهان شهر، دیگر آبرویی نزد افکار عمومی داخلی و خارجی برایش نمی ماند، حال هر چه می خواهد باشد و بخوانندش!
مضافاً نباید از خاطر دور داشت که طول انجامیدن قریب به دو ماه این روند (لااقل تا زمان تهیه این گزارش تصویری)، علاوه بر ضررهای مادی و معنوی، تبعات منفی روحی و روانی بسیاری را برای همگان بویژه شهروندان، مجاوران و زائران به همراه دارد. خاصه برای کسبه ی مظلوم و بی پناهی که به حکم شریعت، حق الناس است و شرعاً و عرفاً به گردن شهرداری مشهد و به ذمه ی شهرداری ثامن که باید به نحو مقتضی جبران کند، و الا نه تنها از اجر و مزد دنیایی خیری نیست، بلکه طبق فرمایش رسول مکرم اسلام (ص) وزر و وبال آخرتی بزرگی برای خود به دیار باقی سوغات می برند.
امید که خادمان عمرانی شهر و استان منسوب به امام مهربانی ها حضرت امام اباالحسن الرضا علیه السلام از این پس، دقت نظر بیشتری برای تأمین رفاه و امنیت عبور و مرور زوار بارگاه ملک پاسبان آن حضرت داشته باشند.
کوتاه سخن آن که قبل از زدن یک جوالدوز به مردم، یک سوزن به خودشان بزنند و از خود بپرسند اگر مثلاً همسایه ی بغل، چنین بلایی سر پیاده روی مقابل خانه ی خودشان بیاورد، خداوکیلی و حضرت عباسی(ع) با او چه تعاملی می کنند؟! به فرمایش امیر مؤمنان، امام علی (ع): «هر چه برای خود می پسندی، برای دیگران هم بپسند و هرچه برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز نپسند!»
و کلام آخر، به امید تعالی «ده سناباد» بزرگ شده ای که هنوز «شهر» نشده، «کلان شهرش» می خوانند، تا چه برسد به «جهان شهر!» که با این دست فرمان، ان شاءالله سیصد سال نوری دیگر بدان خواهیم رسید. علی برکت الله...
والسلام علی من اتبع الهدی...