-
۹ مرداد ۱۳۹۷
-
بازدید: ۱۲۰۵
اشاره
یادداشت فرهیخت: به قلم عبدالرضا زرگری | به نام خدا، اجازه دهید همین ابتدای نوشتار، خلاصه گویی کرده، هر آنچه که در باره ی تیتر این نوشتار و در یک کلمه، «آدرس غلط دادن به سرمایه گذاران در احداث تأسیسات گردشگری شهر و استان» می خواهیم بگوییم، در پاراگراف زیر خلاصه کنیم:
شرح مختصر
تمام مصائب، از این تیتر خودساخته و جعلی تسنیم خراسان رضوی مورخ ۸ مرداد ۱۳۹۷ ایجاد و آغاز شد: مشهد در حوزه تاسیسات گردشگری اشباع شد!! در حالی که احمد دیناری سرپرست معاونت سرمایهگذاری میراث فرهنگی خراسان رضوی، در این مصاحبه ی ویدئویی، ابداً از واژه ی اشباع استفاده نکرده، بلکه خاطر نشان کرده است: به منظور ایجاد عدالت در زیرساخت ها و تمرکززدایی، بهتر است سرمایه گذاران را به سمت احداث تأسیسات گردشگری در سایر شهرستان های استان سوق دهیم.
و اما پاسخ ما:
ناگفته پیداست که در بحث تأسیسات گردشگری، سه لایه وجود دارد: لایه وسط هتل های سه تا پنج ستاره اند که به لطف سیل مجوزهای غیرکارشناسی حضرات طی سنوات گذشته، از حد اشباع هم رد شده، بلکه به حالت سرریز و صد البته تهوع رسیده است! اما در لایه ی فوقانی یعنی هتل های بالاتر از پنج ستاره مثلاً هفت ستاره، چون حتی در پایتخت هم چنین هتلی وجود ندارد، لذا اساساً این بحث و این لایه منتفی است! و اما در لایه اول یعنی اقامتگاه های ارزان قیمت از هتل های یک و دو ستاره گرفته تا هتل آپارتمانها و میهمانسراها و خانه زائرها، مشهد به صورت بحرانی و بلکه وحشتناک، نیازمند سرمایه گذاری برای احداث اقامتگاه ها و زائر سراهای اقتصادی است! اگر چنین نیست، پس چرا هنوز که هنوزه حضرات آقایان مسئول در شهر و استان، همه ساله، زن و مرد و بچه و پیر و مریض زوار داخلی و غیر ایرانی را به اسکان در کمپ غدیر و خارج از شهر توصیه می کنند که فقط در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان، آنجا چادر بزنند؟! آیا بعد این همه سال از پیروزی انقلاب، شأن زائر امام رضا(ع) اسکان در زیر چادر در کمپ غدیر و یا محوطه پارکینگ و حیاط مدرسه و کف سالن های ورزشی یا با پوزش، دراز به دراز خوابیدن ضیوف الرضا(ع) در حسینیه ها و مساجد شهر است؟! اگر بله که پس افسوس بر این جهان شهر برکت و کرامت!
شرح مبسوط
و اما شرح بحث: همه داستان، یک مصاحبه ی بسیار معمولی با معاون گردشگری استان توسط خبرگزاری تسنیم در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۹۷ است که چون متأسفانه با تیتر غلط و جعلی «مشهد در حوزه تأسیسات گردشگری اشباع شد!»، همراه گشت، لاجرم همچون بهمنی، بر سر سرمایه گذاران داخلی و خارجی خراب شد و زنگ آلارم و خطر و هشدار غلط اندازی را در زمینه ی احداث اقامتگاه های زوار بی خود و بی جهت به صدا درآورد.
فارغ از این تیتر غلط، ویدئویی که علی الظاهر، صرفاً قرار بوده یک گزارش عملکرد معمولی باشد. هرچند به متکی به آمار روی میز معاونت برنامه ریزی و منابع اداره کل گردشگری استان نقل شده، اما به حکم «شنونده باید عاقل باشد» در درون خود، حکایت از یک دگردیسی اساسی و بلکه زلزله ای بسیار خفیف در اتاق فکر متولیان اول گردشگری استان دارد.
این که بالاخره دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس(ع) را؟! چطور می شود از سویی سالیان بسیار طولانی، یکسره در رسانه های فراگیر و پرنفوذ، بر طبل جذب سرمایه های دست مردم کوبیدند و همچنان هم می کوبند تا سیل ویرانگر نقدینگی سرگردان موجود در جامعه به سمت سد پروژه های ملی شهر و استان خصوصاً در حوزه ی تأسیسات گردشگری گسیل و هدایت شود؛
به عنوان مثال، درخواست جذب سرمایه های مردمی برای احداث مجموعه ی بزرگ شهر رؤیایی پدیده شاندیز و مرکز تعطیلات و سرگرمی و هایپرمارکت آن و... در زمینی به وسعت ۵۰ هکتار (صرفاً جهت تقریب ذهن ذکر می شود که این مساحت، بلاتشبیه برابر با وسعت حریم حرم مطهر رضوی است) و با زیر بنایی بالغ بر یک میلیون و ۱۱۰ هزار متر مربع، مثال بارزی بر این ادعاست.
ولی از سوی دیگر، به یک باره، امروزه شاهدیم به بهانه ی «ضرورت تقسیم عادلانه منابع در شهرستان های استان»، اعلام می شود که بهتر است سرمایه ها به سمت سایر شهرستانها برود و تسنیم هم ناشیانه تیتر می زند که «مشهد در حوزه ی تأسیسات گردشگری اشباع شد!»
ناگفته پیداست تنها پیامی که از این دست اخبار مشکوک به سوی سرمایه گذاران داخلی و خارج مخابره می شود، این است که آهای مردم: در حوزه ی تأسیسات گردشگری و پروژه های عمرانی صنعت هتلینگ مشهد، دیگر سرمایه گذاری نکنید چرا که هم اکنون واحدهای فعال، زیان می دهند و قطعاً در آینده نیز با اتمام عملیات احداث و پیوستن واحدهای اقامتی جدید به این جرگه، این ضرر و زیان ها بیشتر خواهد شد.
البته ما در صحت چنین استنتاج اسف باری برای لایه وسط یعنی احداث هتل های سه تا پنج ستاره آن هم به مرحمت حُسن تدبیر! مشعشع مدیران وقت که بدون آینده پژوهشی و خردورزی، مجوز احداث بیش از دویست هتل گران را در شهر دادند، ذره ای تردید نداریم، اما تعمیم این برداشت و نتیجه گیری از آن را برای تمامی سطوح و لایه ها، نه تنها صحیح ندانسته، بلکه بسیار مضر و زیان بار برای آتیه ی صنعت گردشگری استان می دانیم.
اگر چهره ی تأسیسات گردشگری شهر را در آئینه ی تمام نمای سرمایه گذاری بخواهیم ببینیم، دقیقاً به مثابه انسان علی الظاهر خوش منظر و خوش قد و قامتی است که مقابل آینه های مقعر و محدب ایستاده باشد و به خود بنگرد، قطعاً از خنده روده بُر می شود! یک کوتوله ی تپل، شبیه کاراکتر بامزه ی «کپل» در مدرسه ی موشهای مرضیه ی برومند! کله ای بسیار کوچک به اندازه ی یک فندق! شکمی بسیار فراخ به بزرگی شکم فیل و پاهایی بسیار کوتاه به سان ران ملخ! این است چهره ی واقعی و فعلی آن فرشته ی علی الظاهر زیبارویی که خواستاریم برای برقراری عدالت در سرمایه گذاری گردشگری و تمرکززدایی به سایر شهرستان های استان صادر کنیم!
البته، همین ابتدا آشکارا و صریح بگوییم ما هم بر ضرورت تمرکز زدایی از سرمایه گذاری های صنعت گردشگری از مشهد و لزوم هدایت و توزیع سرمایه های جدید به خارج شهر تأکید داریم و نمی خواهیم بگوییم که الزاماً باید تمامی منابع دولتی و یا سرمایه های بخش خصوصی فقط و فقط به سمت و سوی مشهد گسیل و متجمع شود.
و یا چون فعال در حوزه ی بین الملل و تکریم زائران خارجی هستیم، الزاماً باید کل منابع مالی و معنوی استان صرفاً در حوزه ی خدمات بین الملل و توسعه ی زیرساخت های خدماتی برای افزایش شمار کمی و کیفی زائران غیر ایرانی رضوی هزینه گردد و توسعه ی گردشگری شهرستانها و حتی بوم گردی ها در روستاها مورد غفلت قرار گیرد؛ خیر!
بلکه تمام حرف ما این است که اولاً چرا تمام لایه های زیرساخت های تأسیسات گردشگری و اقامتگاه ها - از اماکن ارزان قیمت گرفته تا متوسط و نهایتاً گران قیمت - را به یک چوب می رانید و آنها را تفکیک نمی کنید؟ مگر می شود دانش آموز ابتدایی و جوان دبیرستانی و دانشجوی دکترا را در یک کلاس آموزشی کنار هم نشاند و برای همه این گروه های سنی و تحصیلی، یک جور مواد آموزشی داد؟!
و چرا صراحتاً نمی گویید که این صدور مجوزهای کیلویی ساخت هتل ها در لایه وسط یعنی سه تا پنج ستاره بود که باعث شد این بلا، سر صنعت گردشگری شهر و استان بیاید و چرا به صراحت و شفافیت نمی گویید که بر عکس لایه ی وسط چمپاتمه و چاق شده، این مشهد مظلوم در لایه اول شدیداً و بلکه به صورت بحرانی،نحیف و لاغر، به احداث اقامتگاه های ارزان قیمت برای زیارت زوار رضوی و به تعبیر دقیق تر، همان حج فقرا نیازمند است؟!
و ثانیاً فارغ از این موضوع واضح، چرا اصل و متن را رها کرده، دنبال فرع و حواشی می روید؟ طبق اولویت و ترتیب، آیا از بحث «نگرش» فارغ شدید تا نوبت به «راهبردها» برسد و آیا از استراتژی ها فارغ شدید که حال نوبت «راهکار» برسد؟
به لسانی دیگر، آیا از بحث انسان افزاری و سپس نرم افزاری این صنعت پایه فارغ شدید که حالا نوبت به سخت افزار رسیده؟ یا این گونه بگوییم: اصلاً کی از مشهد (اصل) فارغ شدید که حالا نوبت به قوچان و نیشابور (فرع) رسیده؟
و این که اگر شهری بندری بودیم، متکی به اقتصاد دریا بودیم و لاغیر و چون شهری زیارتی هستیم، لاجرم اقتصادمان متکی به زیارت و زائر است و لاغیر، پس مرحمت نموده، بفرمایید پس از این فرعیات، کی نوبت بیان دغدغه ها و طرح هایتان برای توسعه و تعمیق نقش و جایگاه «اقتصاد زیارت بویژه زائران غیرایرانی» همچنین دانشجویان و سرمایه گذاران خارجی و گردشگری سلامت به عنوان پول سازترین و پایدارترین عرصه برای رونق صنعت مادر گردشگری در هرم مدیریتی این خطه می رسد؟
و چرا دغدغه ی این را ندارید که تلاش کنید ضریب ماندگاری زائران داخلی و غیرایرانی را که پیشتر ۱۵ روز یا دست کم یک هفته بود، از مرز فاجعه بار و ناپلئونی یکی دو روز نجات دهید و آن را دست کم تا چهار تا پنج روز بالا ببرید؟!
اگر متولیان امر به مباحث پایه ی این صنعت و علم و هنر و مهارت توجه کافی و وافی کرده بودند که اکنون جایگاه «دیپلماسی گردشگری» در رصدگاه رویدادها و مناسبات بین المللی اندیشکده فرهیخت، در رتبه ی نازل و مأیوس کننده «چهارم» میان دیپلماسی های ۲۲ گانه نمی بود!
مضافاً به استناد مصاحبه ی اخیر خود مدیرکل محترم گردشگری استان، سرمایهگذاران افغانستانی بالغ بر ۷۰ درصد سرمایهگذاری خارجی خراسان رضوی را به خود اختصاص دادهاند و ۶۰ درصد حجم سرمایهگذاری گردشگری استان را نیز بر دوش آنان است.
حال اگر چنین است و این حضور ارزشمند اینقدر پررنگ، آیا به رسم پاسداشت محبت آنان، شایسته نیست که به مصداق «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»، لااقل بخشی از توان و انرژی و وقت متولیان امر، برای تسهیل و سریع روند خدمات دهی حمل و نقل، اقامت و اسکان و تغذیه و رفاه زوار بزرگوار اما کم توقع و مظلوم همسایه و هم زبانانی بگذاریم که متمولان آنان، بیشترین سرمایه را در مشهد الرضا هزینه کرده و می کنند، اما برای تمدید یک برگ اقامت و... باید ساعت ها در صف های طویل منتظر بمانند!
سخن پایانی در این بخش آن که استفاده عمومی از تعبیر جعلی اشباع برای کل لایه های حوزه ی تأسیسات گردشگری آن هم با ۱۷ زیرمجموعه، ابداً صحیح نبود و نیست و صرفاً حاصل برداشت غلط خبرنگار تسنیم است که از یک بحث فرعی هرچند درست مبنی بر «ضرورت تقسیم عادلانه منابع و اعتبارات و سرمایه ها و گسیل آنها به سایر شهرستان های استان»، چنین برداشت اشتباهی کرده است.
مبحثی نظری و مفهومی:
شاید برخی از مخاطبان فرهیخت باشند که تمایل به دریافت جزئیات بیشتری از این مبحث در بخش مفاهیم نظری داشته باشند. لذا اجازه فرمایید در همین مجال، کمی از مصادیق فاصله گرفته و به همین بهانه و فرصت ذی قیمت، کمی «مفهومی و نظری» بحث را به پیش ببریم تا تاریخ مصرف این نوشتار، بیشتر از عمر یک گل باشد!
اگر در ادامه بخواهیم چنین روش و سیاقی را دنبال کنیم و بگوییم که چرا اولویت، اولیت، اهمیت و ارجحیت متولیان گردشگری خطه ی مستعد ما، «تقسیم عادلانه ی سرمایه های دولتی و خصوصی است در سطح کل شهرستان های استان است و به آن بها داده می شود؟»
و چرا به مباحث اصلی مانند نیازسنجی ها و اسیب شناسی ها برای تبیین نوع نگرش، نوع راهبردها و نوع راهکارها بویژه فناوری های نوین به میزان مکفی پرداخته نمی شود>
و چرا سئوال اصلی، «چگونگی جذب سرمایه گذاری مالی و معنوی برای توسعه ی کمی و کیفی گردشگری مذهبی و فرهنگی، علمی و دانشجویی، سلامت و نمایشگاهی و... با محوریت غیر ایرانیان» نیست؟
باید بگوییم کُنه تمام حرفمان، تبلور یافته در این دو بیت از اشعار حافظ علیه الرحمه است که می فرماید: «سالها دل طلب جام جم از ما می کرد .... و آن چه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد» / «گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است ... طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد»
آیا شایسته نیست حال که گوهر ذی قیمت مضجع نورانی «حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام»، از صدف «عراق و حجاز و شامات» بیرون افتاده و در نقطه ای دور در «توس» میهمان ماست، آن گاه ما به تأسی از آموزه های «شبه دانش» مکاتب اقتصاد گردشگری حاکم بر جهان معاصر، در حالی که «جام جم» هویدا را در کنار خود داریم، اما باز همچون کسی که گمشده ای دارد و راه دستیابی به او را نمی داند، هی سراغ راه نجات را از این و آن گرفته و با طرح دستور کارهای جدید و نوظهور، از پررنگی و تلألؤ محور ناب و کانونی خود بکاهیم و آن را خواسته یا ناخواسته به حاشیه برانیم؟!
اگر این گوهر ارزشمند، «اولویت» ماست، پس باید «اوّلیت» ما هم باشد، چون به برکت ورود میلیون ها زائر ایرانی و غیر ایرانی مضجع منور رضوی است که منابع مالی و سرمایه های مادی سرازیر این خطه می شود؛ سرمایه هایی که به مصداق «چون که صد آید، نود هم پیش ماست»، می تواند بخشی از آن یا سرریز آن، از رهگذر سیاست گذاری تشویقی خلاقانه و منعطف و صحیح، به سمت سایر مناطق کم برخوردار و شهرستان های استان هدایت شود!
به بیانی دیگر، وجود جاذبه ی زیارت، تنها نقطه ثقل و «مزیت مطلق» حوزه ی گردشگری دینی ماست و قطعاً درست نیست این نقطه ی کانونی در سبد اقتصاد استان را، هم سنگ و هم تراز سایر «مزیت های نسبی» این خطه مانند قطب تولید مواد غذایی یا خودرو یا... بدانیم و بگوییم یکی آن و یکی هم این! خیر...
و بعد هم درست نیست بگوییم «چون توزیع منابع به صورت عادلانه در گستره ی جغرافیایی یک اقلیم، اصل مسلمی در اقتصاد پویاست، پس بیایید اصطلاحاً همه ی تخم مرغ های خود را تنها در یک سبد و آن هم سبد مشهد نگذاریم!»
کما این که برخی معتقدند برای ایجاد عدالت و موازنه در بحث گردشگری، باید از سنگ های کفه ی ترازوی زیارت مشهد برداشت و به کفه ی شهرستانهای استان اضافه کرد تا مثلاً تعادل برقرار شود! این چه روش منطقی و علمی تعادل برقرار کردن است؟! چرا از گنجینه ی عظیم ظرفیت های عظیم زیست بوم و مزیت های نسبی و مطلق خاص همان مناطق، سنگ وزینی برای همسان سازی کفه های این ترازو ساخته نمی شود؟
چه بسا بر اساس همین قیاس مع الفارق و همین طرز تفکر غلط بود که برخی حتی بر انتخاب مشهد به عنوان «پایتخت فرهنگی کشور» خرده می گرفتند تا چه برسد به انتخاب به عنوان «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» و این عنوان را شایسته ی شهرهایی چون «شیراز» می دانستند و می گفتند که باید مشهد را «پایتخت معنوی و سوغات زیارت» نامید همچنان که «تهران پایتخت سیاسی و اقتصادی» کشور است، یا «قم پایتخت مرجعیت حوزوی» کشور، «شیراز پایتخت شعر و ادب»، «اصفهان پایتخت صنایع دستی»، «همدان پایتخت صنعت مبل و منبت» و... .
اولیت و اولویت ، مزیت مطلق و نسبینکته ی مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که به نظر می رسد ادامه ی این بحث تخصصی، دو پیش نیاز کوتاه علمی تحت عناوین تعریف ما از «اولویت و اولیت» و قرائت ما از «مزیت مطلق و مزیت نسبی» دارد. آن هم بدین جهت که چند بار این واژه ها را تکرار کردیم اما تعریف دقیق و وثیقی از آن ارائه نکردیم:
اول، - همان طور که همگان می دانیم - بر اساس شاخص های تعریفی صاحبنظران علم مدیریت دانش بنیان و مهارت محور از «کارآمدبخشی خلاقانه در تحقق اهداف سازمانی»، ما در مسیر تحقق برنامه های اجرایی خود، همیشه یک سری «اولویت» ها داریم و یک سری «اوّلیت» ها (یا همان پیش نیازها) و تردیدی نیست که در گام اول، همه به «اولویت» ها فکر می کنیم و سریعاً به سراغ راه های اجرایی کردن آنها می رویم و اغلب، «اولیت» ها و پیش نیازها و «اول» ها، مغفول واقع می شوند!
کما این که در همین مبحث اولویت بخشی به انجام امور، فراموش می کنیم که یک سری از کارها، الزاماً باید در «طول» هم و به صورت متوالی یکی پس از دیگری انجام شوند و تا زمانی که قدم اول (جذب ثروت) برداشته نشده، نمی توان قدم دوم (توسعه ی مناطق کم برخوردار) را برداشت، در حالی که چه بسا، ما عادت به انجام امور در «عرض» هم هستیم و طبیعی است که نتیجه ی درستی هم نخواهیم گرفت!
در مقام تمثیل، حال که کل منطقه دچار خشکسالی است، خرسند باشیم به وقت بارش، اگر بیشترین حجم باران، نصیب دشت وسیع مشهد شود، و اگر بر مناطق کم برخوردار باران زیادی نبارید، چون حجم مخازن سدهای این دشت، مملو از میلیون ها متر مکعب آب ذخیره شده است، پس جای نگرانی ندارد، چون می توان به سهولت و سرعت و به روش های متداول، این آب را به قدر نیاز به سایر مناطق رساند که اصل وجود خود آب است، نه طریقه ی انتقال آن!
بنابراین درست است که «هدایت و توزیع عادلانه ثروت در تمام کشور» یک «اولویت» است، اما همین اولویت، یک «اوّلیتی» دارد که وجود منابع است و تا منابع مکفی حاصل نشود، حرف از توجه به «اولویت ها» بی معنی است!
و اما مقدمه و پیش نیاز دوم: همگان به یکی از اصول اولیه و حتی پیش پا افتاده و بسیار بدیهی در مبحث «اقتصاد» کاملاً آشناییم که اساساً شکل گیری و سپس توسعه ی هر سرمایه گذاری در هر نقطه ای از دنیا، در وهله ی اول بر اساس توجه به «مزیت های مطلق» و «مزیت های نسبی» و بومی آن منطقه شکل می گیرد و پس از آن است که والیان و حکمرانان به فکر توسعه و گسترش آن می افتند.
به عنوان مثال، کشور، ایالت و یا منطقه ای که اساساً با هیچ دریایی، مرز مشترک ندارد، قطعاً نیازی هم به سرمایه گذاری در صنایع سنگین و پر هزینه ی کشتی سازی ندارد! چون هیچ «مزیتی» در «صنعت کشتی سازی» نسبت به رقبا و سایر کشورها و مناطق ندارد و لذا هیچ کس به موضوعی به نام صنعت کشتی سازی، حتی فکر هم نمی کند!
و بالعکس، کشور، استان و شهری که در یک مؤلفه ی مهم اقتصاد مانند «اقتصاد گردشگری»، یک «مزیت مطلق» دارد و دهها و بلکه صدها «مزیت نسبی»، دیگر دلیلی ندارد تمرکز نگاه و اولویت و اولیت و ارجحیت سیاست های خود را از نخ تسبیح «مزیت مطلق» برداشته و پایه های اقتصادش را بر حوزه های دیگر اقتصاد مانند صنعت، کشاورزی و... استوار سازد و بگوید یکی آن و یکی هم این، خیر!
حتی به اعتقاد نگارنده، به دلیل کمبود منابع مغزافزاری (انسانی)، نرم افزاری و سخت افزاری و از همه مهمتر کمبود «مهارت های خلاقانه و منعطف» در استان و بلکه اینترسی انسانی (سکون)، چه بسا مصلحت نباشد که همین اندک «تمرکز» و «منابع» قلیل نه به سایر بسترهای اقتصادی بلکه فقط به همین صنعت مادر، پرسود و کم هزینه و مولد و پایدار «گردشگری» و زیرمجموعه های آن هدایت و توزیع شود و اصطلاحاً اقتصاد این زیست بوم، تک محصولی شود!
اکنون بعد از این دو مقدمه ی کوتاه، پاسخ منطقی به دو سه سئوال راهبردی را از سیاست گذاران صنعت مادر گردشگری در خطه ی خراسان رضوی مطالبه می کنیم که:
۱. مگر ذره ای تردیدی هست که هم «اولویت» و هم «مزیت نسبی» مقوله ی گردشگری نه تنها در «مشهد»، و نه تنها در « استان خراسان رضوی» و نه تنها در «شمال شرق کشور» بلکه کلاً در «شرق کشور»، صرفاً و انحصاراً مقوله ی «زیارت» و «گردشگری دینی» است که فقط و فقط به برکت وجود «مضجع شریف رضوی» - این جاذبه ی فوق العاده پرکشش و منحصر به فرد - در این خطه ایجاد شده و دقیقاً به همین دلیل، این خط سیر و جذب، در مشهد پایان می پذیرد و همچون جاده ی ابریشم، دیگر هیچ امتدادی ندارد.
اگر کسی حتی ذره ای تردید دارد، یک نیم نگاهی به نقشه ی کشور عزیزمان بیندازد و ببیند که جهت شریان های مواصلاتی اصلی و خطوط راه آهن و بزرگراه ها از سمت غرب و جنوب و مرکز ایران به سمت شرق کشور، به کدام جهت است؟
یا این که ببیند مقصد اول گردشگران ریلی، زمینی و هوایی کشور کجاست؟ پرسودترین فرودگاه کشور پس از تهران کجاست؟ بیشترین تخت هتل های کشور در کجاست؟ بیشترین گردش مالی پس از پایتخت متعلق به کدام کلان شهر است؟ آیا جز جهان شهر مشهد، می توان مقصد دیگری یافت؟
۲. پس اگر همه، واقعاً می پذیریم که اساساً، هم «اولویت» و هم «مزیت نسبی» اقتصاد شهر و استان، در گرو سرمایه گذاری در عرصه ی «توسعه ی گردشگر مذهبی خاصه غیرایرانیان ارزآور» است، پس چرا تمان توان و ظرفیت و وقت و انرژی خود را در همین مسیر درست و صحیح، پی نمی گیریم و هر از چند مدت، آدرس های غلط به سرمایه گذاران می دهیم و خودمان را سرگرم اموری می سازیم که نه تنها «اولویت» ندارند، بلکه هیچ «اوّلیتی» هم ندارند، هرچند چه بسا در جای خود، اهمیت داشته باشند!
به لسانی دیگر، تمام بزرگ معماران متفکر و تأثیرگذار بر توسعه اقتصادی جهان معاصر از «کوتینگ لی» اقتصاددان چینی در تایوان گرفته تا پزشک جراح «ماهاتیر محمد» در مالزی، از «مانموهان سینگ» در هند تا «کمال درویش» در ترکیه و... همه و همه ، تنها و تنها به دلیل تمرکز تمام قوا و تجمیع تمام منابع بر یک یا نهایتاً دو «مزیت نسبی» منحصر به فرد و بومی کشورهای خود، توانستند اقتصادشان را متحول کنند و نه با پراکندگی منابع و بلکه سردرگمی در سیاست ها و راهبردها!
به عنوان مثال، اگر «مالزی فقیر دیروز» - این مستعمرهی سابق بریتانیا - امروزه «مالزی ثروتمند و صنعتی» ای با رشد تولید ناخالص داخلی ۹ درصدی طی سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ شده، نه به خاطر سرمایه گذاری اولیه روی صنایع مادر و مولد از جمله «صنعت توریست» بود، بلکه تکیه بر یک یا چند «مزیت نسبی» اقتصادی اش، باعث شتاب موتور توسعه اش گردید و آن چیزی نبود جز «روغن پالم»، «کائوچو» و چند محصول کشاورزی دیگر، لذا تکیه ی صرف اولاً بر تنها «مزیت نسبی» در حوزه ی «اقتصاد کشاورزی» با توجه به اقلیم آب و هوایی مناسب اش، باعث موفقیت و تعالی اش گردید،
ثانیاً تولید چند «محصول استراتژیک» ولی باز مرتبط با همان «مزیت کشاورزی» و ثالثاً تکیه انحصاری فقط بر یک «محصول تهاجمی» یعنی «روغن پالم» بود که پایه های معماری «اقتصاد نوین و بومی مالزی» را بنا گذاشت و توانست «مالزی تازه قیام کرده» را «مالزی قوام و استوار» کند!
بنابراین، تمام حرف ما برای توسعه ی اقتصاد استان و کلان شهر مشهد، همین چند سطر است:
۱. عمیقاً بپذیریم که باید تمام داشته ها و منابع خود را فقط متمرکز و بر یک «مزیت» اعم از مطلق و نسبی کنیم که آن مزیت در این دیار، شتاب بخشی به قطار «توسعه ی کمی و کیفی گردشگری دینی و فرهنگی، علمی و سلامت» بر ریل اقتصاد زیارت کنیم و نباید از واگن های مهم این قطار یعنی «غیر ایرانیان ارزآور» اعم از زوار غیرایرانی، دانشجویان و سرمایه گذاران خارجی، توریست سلامت و نمایشگاهی و... غافل شد!
کما این که تولید حرارت منجر به «آتش گرفتن» توسط یک ذره بین، انحصاراً با تمرکز تمام تشعشعات بر یک نقطه ی کانونی کاغذ ایجاد می شود و بس!
۲. از ژرفای وجود، بپذیریم که داستان مزیت ها در اقلیم ما، یکی آن و یکی هم این نیست، چون اساساً هیچ مزیتی در برابر مزیت زیارت، هم سنگ و هم سطح نیستند! یکی فیل است و یکی فنجان! بنابراین «توسعه ی کمی و کیفی گردشگری هوشمند و چند وجهی» بر ریل اقتصاد زیارت و با محوریت «غیر ایرانیان» است که باید، هم «اولویت» ما باشد و هم «اولیت» و هم «اهمیت» و «ارجحیت» ما در مشهد دوست داشتنی و نباید هیچ مؤلفه ی دیگری، هم سنگ و هم تراز و هم ردیف آنها قرار گیرد!
به تعبیری دیگر، تحقق این منویات متعالی، در گرو هدف گذاری «قله» ی کوه به عنوان مقصد نهایی است و سایر اهداف، در دامنه و کوهپایه قرار دارند. بدیهی است جانمایی اهداف فرعی به جای دامنه در رأس قله و صدر این هرم، باعث می شود تمرکز همه ی قوا و منابع به سمت یک هدف واحد، از دست رفته و همت جمعی و عزم گروهی تلاشگران این عرصه، صرف و هرز اولویت های بعدی گردد.
۳. فراموش نکنیم که اعلام سریع و بی مهابای تصمیمات کلان و راهبردی بویژه در صنعت مادر و مولد گردشگری آن هم به استناد آمار و بلکه داده های تحلیل و بلکه هنوز اطلاعات نشده، خاصه برای جهان شهری که می خواهد اقتصادش را بر پایه ی «گردشگری دینی» استوار سازد، بسیار خطرناک است، چراکه همه این اصل اقتصادی را زیاد و به کرات شنیده ایم که «سرمایه فرّار است.»
لذا مصاحبه های آینده ناپژوهانه ای از این دست، از نظر حجم تخریب و آینده سوزی، دست کمی از اعلام سیاست های غلط کنترل جمعیت کشور - مانند آن اتفاق ناگواری که در دهه ی شصت افتاد و امروزه باعث کاهش وحشتناک زاد و ولد و پیرشدن هرم جمعیتی کشور شده - ندارد!
خدا نکند روزی برسد که سرمایه گذاران داخلی و خارجی عرصه ی گردشگری استان به هر دلیل، از انباشت سرمایه های خود در بزرگترین کلان شهر مذهبی جهان (از نظر وسعت) منصرف و پشیمان شوند و اصطلاحاً «قهر» کنند یا دست کم اقناع شوند که واقعاً خبر اشباع صحیح است و در نهایت، عطایش را به لقایش ببخشند؛
بهوش باشیم که آن زمان، بازگرداندن آنان به مسیر شوق برانگیز قبلی، دیگر با صدور یک اطلاعیه و بخشنامه و یک مصاحبه و یک درخواست و... امکان پذیر نیست و صدمات غیر قابل جبرانی به حوزه ی تأسیسات و زیرساخت های گردشگری مشهد وارد خواهد شد. خصوصاً در افق سال ۱۴۰۰ به بعد که پیش بینی ورود حداقل چهل میلیون زائر در سال، مورد انتظار است!
کوتاه سخن آن که بزرگ ایرانیان نام آشنا در عرصه های مختلف از سرمایه گذاری در صنعت گردشگری گرفته تا جهان هنر، از مهندس «حسین ثابت» که خود شهروند مشهد است و صاحب یکی از معتبرترین برندهای هتلینگ در ایران و اروپاست گرفته تا استاد «محمود فرشچیان»، اگر مشتاقانه سر به آستان مشهد الرضا می سایند و یکی با قدمش قرار است بیاید و بسازد و دیگری با قلمش آمده نقش معجزه زده، یکی مدال طلایش را به موزه ی رضوی می بخشد و آن دیگری، قطعه زمین آن سوی کره ی خاکی را وقف می کند، فقط و فقط به خاطر وجود مضجع شریف و نورانی آستان ملک پاسبان حضرت امام ابالحسن الرضا علیه السلام است و حس خوب تکریم و تعظیم و خدمت به زائرینش، و نه هیچ چیز دیگر!
حال برای این بزرگان و امثال آنان اگر به اندازه ی مثنوی هفتاد من دلیل و برهان بیاوریم در اثبات ضرورت سرمایه گذاری در صنعت گردشگری سایر شهرستان های مستعد استان از آب درمانی آبگرم فردوس گرفته تا آب و هوای متبوع نیشابور و فضای دلنواز پیست اسکی شیرآباد و...، اصطلاحاً تو کت شان نمی رود و مرغ سرمایه گذاری شان فقط یک پا دارد و آن هم مشهد است و السلام، نامه تمام.
پس چه خوب که هم مسئولان این شهر و استان و هم متولیان رسانه هایش، همیشه «اصل» را گرفته و «فرع» را نه این که رها سازند، بلکه تا از اصل به حد کفایت «فارغ» نشدند، به «فرع» نپردازند که در یک کلام «آدرس دادن غلط است»! پس بیاییم همه در محضر صاحب حقیقی این ولایت، عهد ببندیم که حواسمان هم به تُک زبان مان باشد و هم به نوک قلم مان که چگونه می چرخد! خاصه در دیاری که اقتصاد و فرهنگ و آموزش و امنیت و خلاصه همه چیزش و بلکه حیات و مماتش وامدار نخ تسبیح زائر و زیارت خاصه زوار غیر ایرانی، گردشگران سلامت، دانشجویان و سرمایه گذاران خارجی است.
درود و بدرود...