دیپلماسی❜ هنری/ گفت‌وگو با بانوی عکاس افغانستانی ساکن گلشهر؛ برای عکاسی منتظر لحظه خاصی نیستم

  • بازدید: ۶۴۲
هنری/ گفت‌وگو با بانوی عکاس افغانستانی ساکن گلشهر؛ برای عکاسی منتظر لحظه خاصی نیستم

زبیده حسینی عکاس مهاجر افغانستانی ساکن گلشهر است که در ایران به دنیا آمده است، او موفق شده با عکس‌هایی که از گلشهر گرفته در نمایشگاه استرالیا شرکت کند. سیدمحمد عطائی | شهرآرانیوز؛ چندی پیش در فضای مجازی متوجه برگزاری نمایشگاه عکسی با عنوان «رابطه» در کشور استرالیا شدم. الیاس علوی، یکی از هنرمندان مهاجر در استرالیا، با همکاری ۱۰ هنرمند از کشور‌های مختلف این نمایشگاه را برگزار کرد. آثار زبیده حسینی از ایران و شهر و منطقه گلشهر، نماینده کشور ما در این نمایشگاه بود. ساعتی را میهمان در منزلش بودیم و درباره آثارش و نگاهش گپ زدیم. همچنین مختصری از زندگی سخت مهاجران را هم از زبان او به تصویر کشیدیم.

گذرنامه جایگزین کارت آمایش

زبیده حسینی متولد ۱۳۶۷ است، اما به علت مشکلات اقامتی در ایران، تاریخ تولدش در مدارک ۱۳۶۹ ثبت می‌شود. پدر و مادرش ۴۰ سال پیش از ولایت بامیان افغانستان به ایران می‌آیند. زبیده همراه با خانواده در شهر‌های مختلف ایران زندگی کرده است.

او می‌گوید: «پدرم در کوره‌های آجرپزی کار می‌کرد. نزدیک ۱۶ سال در ملایر همدان زندگی می‌کردیم. بعد به بوئین زهرای استان قزوین رفتیم. اول دبیرستان آنجا درس می‌خواندم. اوایل دهه ۸۰ مهاجران ممنوع تحصیل شدند. برای ثبت‌نام به مدرسه رفتم، به من گفتند کارت شما برای استان دیگر است و نمی‌توانیم تو را ثبت‌نام کنیم. همان موقع کارت‌های آمایش مهاجران چند استان باطل شد. ما هم جزو همان گروه بودیم و از آن سال به بعد دیگر کارت آمایش نداریم و مشکلاتمان بیشتر شد. بعد به ما پاسپورت دادند که هر چند وقت یک‌بار باید آن را تمدید کنیم. از آن زمان به بعد به مشهد آمدیم و ساکن گلشهر هستیم.»

ما بی‌هویت نیستیم

زبیده کاردانی رشته مهندسی پزشکی دارد و به دلیل مشکلات مالی نتوانسته است کارشناسی بگیرد. می‌گوید: «دانشگاه آزاد رشته مهندسی پزشکی خواندم و، چون ۴۸ واحد درسی را نتوانستم بگذرانم کاردانی گرفتم. حامی مالی نداشتم و باید کار می‌کردم. محل کارم شهدا بود. از آنجا به دانشگاه می‌رفتم و شب به خانه می‌رسیدم، فرصت درس خواندن نداشتم. برای همین ادامه ندادم و معادل کاردانی مدرک گرفتم.»

برای اینکه هزینه تحصیل و زندگی خود را درآورد خیاطی می‌کند. خاطره تلخی هم از دوران کاری خود دارد. می‌گوید: «در گذرنامه‌ها اجازه کار مهر نشده بود، اما به دلیل شرایط اقتصادی باید کار می‌کردم. مدتی در کارگاه خیاطی مشغول به کار شدم. از بیمه زیاد به محل کار می‌آمدند. همیشه استرس داشتم مدارکم را بگیرند و پاره کنند یا برای صاحب‌کارم مشکلی پیش بیاید. همه این استرس‌ها یک طرف، از سوی همکارانم تحقیر می‌شدم. یادم هست به صاحب‌کارم گفتم به خاطر مدارکم در چشم نباشم و گوشه‌ای از کارگاه را برای من در نظر بگیرند. همان شب صاحب‌کارم در گروه مجازی کارگاه، من را مسخره کرد و گفت: زبیده بی‌هویت است و هیچ مدرکی ندارد. خیلی ناراحت شدم. نمی‌توانستم به آن‌ها بگویم که حق کار به من داده نشده است. ما بی‌هویت نیستیم، درک موقعیت ما برای دیگران خیلی سخت است.»

منتظر اتفاق یا لحظه‌ای خاص برای عکاسی نیستم

زبیده از طریق فضای مجازی با دنیای عکاسی آشنا می‌شود. عکس‌ها حال و هوای زبیده را خوب می‌کنند و تصمیم می‌گیرد این هنر را دنبال کند. می‌گوید: «۸ سال پیش به صورت مجازی با آقای شاه بیدک، از عکاسان معروف گلشهر، آشنا شدم. عکس‌های ایشان را می‌دیدم و لذت می‌بردم، با خودم گفتم اگر کلاسی برای بچه‌های مهاجر برگزار شود کنار دانشگاه به این کلاس‌ها می‌روم. ۳ سال پیش، متوجه شدم، آقای شاه بیدک در زیرزمین «مؤسسه دُر دری» کلاس برگزار می‌کند، اما دوربین نداشتم. ایشان ترغیبم کرد عکاسی را با گوشی شروع کنم. همه عکس‌هایم تا به امروز با همین گوشی بوده است.» با تأسف می‌گوید: «می‌خواستم دوربین بگیرم که قیمت دلار بالا رفت و دیگر پولم نمی‌رسید. در گلشهر دور می‌زنم و عکاسی می‌کنم و بعد هم صفحه‌ای در اینستا باز کردم و عکس‌ها را آنجا گذاشتم. خوشبختانه عکس‌ها مورد استقبال مخاطبانم قرار گرفت.»

زندگی روزمره در گلشهر محور سوژه‌های عکاسی زبیده هستند. او می‌گوید: «بازی بچه‌ها و رفت‌وآمد شهروندان ایده‌های عکاسی من هستند. منتظر اتفاق یا برنامه خاصی نمی‌مانم. هر زمان و هر لحظه که در گلشهر باشم گوشی را از کیفم در می‌آورم و عکس می‌گیرم.» عکاسی را دوست دارد و به خاطر همین عکاسی می‌کند. می‌گوید: «علاقه‌ام باعث شد این رشته را دنبال کنم. عکس‌ها برای من مثل تابلوی نقاشی هستند و حس خوبی از آن‌ها دریافت می‌کنم. کارهایم را به اشتراک می‌گذارم تا دیگران هم آن لحظه را درک کنند و از آن لذت ببرند.»

به تصویر کشیدن زندگی روزمره

او در نمایشگاه‌های مختلف شرکت کرده است. نمایشگاه عکاسان برتر افغانستان، نمایشگاه عکس‌های تلفن همراه روز پناهنده و نمایشگاه روز جهانی زن در کابل تعدادی از آن‌هاست. نمایشگاه عکس «رابطه» آخرین نمایشگاهی است که کار‌های او در آن به نمایش درآمده و در آدلاید استرالیا برگزار شده است. می‌گوید: «تا قبل از این نمایشگاه آقای علوی را نمی‌شناختم. ۳ ماه پیش در اینستاگرام پیام دادند و درباره نمایشگاه گفتند و از من خواستند آثار مربوط به افغانستان و ایران را برای ایشان ارسال کنم. بعد از چند وقت متوجه شدم که آقای علوی شاعر، نقاش، عکاس هستند و دستی هم در هنر چیدمان دارند و در استرالیا زندگی می‌کنند. نمایشگاه در آدلاید بود و هنرمندان از افغانستان، کره جنوبی، کنیا، استرالیا، نیجریه و انگلیس در آن آثار خود را به نمایش گذاشتند، البته چیدمان نمایشگاه و برگزاری آن بر عهده آقای علوی بود. عکس‌هایی که برای این نمایشگاه انتخاب کردم مربوط به زندگی روزمره مهاجران بود. دانش‌آموزان مدرسه، خانم‌های در حال کار و قبرستان کریم‌آباد، بخشی از این عکس‌ها را تشکیل می‌داد. تعدادی از عکس‌ها را نیز از آلبوم حضورم در کابل انتخاب کردم که آن هم مربوط به زندگی روزمره مردم افغانستان بود. نمایشگاه ترکیبی از هنر‌های مختلف بود و توانست به خاطر چیدمان جایزه بگیرد. هدف آقای علوی از برگزاری این نمایشگاه نشان دادن، تفاوت و شباهت زندگی مهاجران در کشور‌های مختلف بود.»

مهاجر به دنیا آمدم و فکر کنم مهاجر از دنیا بروم

او هم مثل دیگر هموطنان مهاجرش در ایران بغض فروخورده در گلو زیاد دارد. زبیده می‌گوید: «دنیای مهاجران بسیار متفاوت است. من متولد اینجا هستم و ۳۲ سال اینجا زندگی کردم، اما مهاجر محسوب می‌شوم. مهاجر به دنیا آمدم و فکر کنم مهاجر از دنیا بروم. بچه به دنیا نیامده‌ام، مهاجر است. همسرم متولد اینجاست، ولی هر دو مهاجر محسوب می‌شویم. ایران را مثل افغانستان دوست دارم، ولی از کودکی مهاجر و آواره بودم.» بالاخره بغضش می‌شکند، آرام‌تر که می‌شود می‌گوید: «همیشه مهاجر هستیم و تا آخر هم مهاجر می‌مانیم. در حالی‌که هر دو کشور را میهن خود می‌دانم. وقتی با ایرانی‌ها درددل می‌کنم می‌گویند به کشور خودت برگرد، هیچ‌وقت نمی‌توانند حال ما را درک کنند. ما نه به افغانستان و نه به ایران تعلق داریم. من اینجا به دنیا آمدم و به خاک اینجا خو گرفتم. ایران را دوست دارم، اما شرایط زندگی اینجا خیلی سخت است.»


:: لینک کوتاه مطلب :: farhikhtt.ir/post/7832


Share
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نظرات مخاطبان


جست و جو در وبگاه


حتماً بخوانید

توضیح

بسیاری از مخاطبان ما، چه بسا فرصت کافی یا حوصله ی وافی برای مشاهده ی تمام صفحات تارنمای فرهیخت را نداشته باشند، اما تمایل دارند در کوتاه ترین زمان ممکن، مطلع شوند اوضاع رویکرد بین المللی رخدادها و نیز حال دیپلماسی های ۲۲ گانه ی شهر و استان چگونه است؟ یا اصلاً برای بار اول است که به این وبگاه سر می زنند و می خواهند در کوتاه ترین زمان ممکن بدانند اساساً «حرف حساب ما چیست؟» و اگر حال و روز «رویکرد بین المللی شهر و استان» خوب نیست، برای گذر از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب»، «پیشنهاد و راهکار ما چیست؟» البته در وب سایت های خبری و تحلیلی، معمولاً از محتوای این بخش با عنوان «انتخاب سردبیر» یاد می کنند.

اهم دغدغه ها

توضیح

اهم دغدغه ها، نگرانی ها و دلواپسی های فرهیخت را در این بخش شاهد خواهیم بود. باتوجه به کثرت این دغدغه ها، اهم آنان را ما در این بخش به نمایش خواهیم گذاشت تا در یک نگاه، بتوانید به مهمترین و الویت دارترین تشویش ها و پریشانی های رویکرد بین المللی شهر و استان همچنین دیپلماسی های فعال داشته باشید. یادآوری می کنیم از این شش قسمت، فقط محتوای بخش اول یعنی «فقر آمار» به صورت پیش فرض در مقابل دیدگان شما قرار دارد و بدیهی است برای مشاهده ی بخش های دیگر، باید بر روی عنوان مربوطه کلیک فرمایید.

صرفاً آن چیزی که قابل اندازه گیری است، مدیریت می شود پس از ۴۵ سال وقتی هنوز نمی توانیم آمار موثقی از زائران ایرانی و غیر ایرانی یا دانشجویان، سرمایه گذاران، گردشگران سلامت و اتباع ارائه دهیم، پس برنامه ریزی ها برای مدیریت آنان به نتیجه مطلوب نمی رسد و این واقعاً مایه فضاحت هردیار زائرخیزی است. آرشیو

شهر کم رویداد، شهر نیست، مزارستان اموات است! به همان میزان که موجودات زنده به اکسیژن و غذا نیازمندند، حیات، نشاط و پویایی شهرها نیز به رخدادها و اونت ها وابسته هست. آیا باورتان می شود مشهد مصفای ما جزو کم رخدادترین کلان شهرهاست؟ چطور می توان این نقیصه را در دیاری که مدعی قطب اول گردشگری کشور است، توجیه کرد؟ آرشیو

مشهدی که تمام نانوایی هایش متولی واحد دارد، چرا بین الملل اش بی متولی است؟ ماهی قدر آب را نمی داند و برخی از مسئولان و رسانه های ما قدر زائر، منزلت زیارت و حتی وجود نازنین خود امام رضا(ع) را و همچنین غافل از جایگاه زائران غیر ایرانی! واقعاً عجیب و نوبر نیست این همه بی اعتنایی در شهری که حیات اقتصادیش وابسته به اقتصاد زیارت است؟ آرشیو

امام رضا(ع) برند مشهد است! مشهد قطب گردشگری نیست! گواهینامه بین المللی فرودگاه! جشنواره امام رضا(ع) المپیک فرهنگی کشور! بین المللی سازی دانشگاه! و... اینها افاضات برخی از مسئولان خدوم اما غافل ماست که درسایه غفلت نخبگان و اهل قلم در سپهر رسانه بازتاب می یابد. جز آگاهی بخشی، چه رسالت دیگری داریم؟ آرشیو

هتل نسازید، اشباع شد! زائرسراها بختک اند! مشهد تشک دومیدانی ندارد! روز خیام ثبت جهانی شد! معرفی مشهد و زنان نخبه به جهانیان! اینها اندکی از آدرس های غلطی است که برخی حضرات به رسانه های منفعل ما می دهند و آنها هم بدون راستی آزمایی، منتشر می کنند. آه که چقدر بی دفاع است رویکرد بین المللی شهر رضوی آرشیو

نمایشگاه بین المللی خودرو! بلیت هواپیما گران نشده! ۲۰ میلیون گردشگر آبشار اخلمد، وعده سرخرمن افتتاح دبیرخانه جشنواره رسانه خورشید و... بخش اندکی از خالی بندی های مفتضحی است که برخی خواص برای تضییع حقوق مجاوران افاضه کردند و تاکنون چه کلاه های گشادی که سرمان نرفته است! آه که چقدر زودباورند برخی فرادستان ما... آرشیو