-
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
-
بازدید: ۱۰۲۴
چیزی که میتواند مردم ایران و افغانستان را باهم بیشتر آشنا کند، رفع موانع شناخت است. واقعیت امر این است که ما وجوه مشترک بسیاری داریم، که این مقدار از وجوه مشترک را هیچکدام از ۲ کشور افغانستان و ایران با دیگر همسایگانشان ندارند. یکی از وجوه مشترک انسانها، جدا از جنبههای انسانی عام، دین آنهاست و دراینباره مردم ایران و افغانستان مشترک هستند. موضوع دیگر قومیت است و باز از این نظر هم مردم ۲ کشور دستکم از یک شاخه قومی وسیع به حساب میآیند. موضوع قومیت خیلی برای ما ملاک نیست، اما بههرحال در مناسبات انسانها تعیینکننده است. موضوع دیگر که بهنظر میرسد اهمیت آن از قومیت خیلی بیشتر است، زبان است که باز عمده مردم ایران و افغانستان یا به یک زبان صحبت میکنند یا قادر به فهم یک زبان هستند. جغرافیا وجه مشترک دیگر است، یعنی ایران و افغانستان از نظر جغرافیایی در منطقهای قرار گرفتهاند که ما به آن فلات ایران میگوییم و میتوانیم بگوییم که جغرافیا بر وقایع تاریخی این سرزمینها اثر گذاشته است.
بهطبع، چون جغرافیای واحدی داشتیم، وقایع تاریخی ما هم یکسان بوده و به همین دلیل است که ما تاریخ مشترکی داریم، مگر در دوسه سده گذشته. وجه دیگر این اشتراک، آدابورسوم و فرهنگ عمومی مردم است، ادبیات عامیانه و باورها و رسوم. چنانکه میدانیم، بسیاری از رسومی که در ایران رایج است، در افغانستان هم رایج است و برعکس؛ چه رسوم دینی و چه رسوم ملی. وجه دیگر که بسیار مهم است، پیشزمینههای تاریخی و اسطورهای است، یعنی در هر ۲ سرزمین مردم «شیرخدا و رستم دستان» را آرزو میکردند.
این بهمعنای آن است که پیوندی بین اسطورهها و تاریخ دینی و ملی در هر ۲ سرزمین وجود دارد، بهطوریکه مفاخر اسطورهای و مفاخر ملی در هر ۲ سرزمین یکسان هستند. گذشته از این اینکه ما در علم و ادب هم مفاخر مشترک داریم. اینها وجوه مختلف اشتراکات است که بهنظر نمیرسد در هیچکدام از ۲ کشور با همسایگانشان وجود داشته باشد. مهمترین پاسخ به اینکه ما برای بیشترکردن این شناخت چه میتوانیم بکنیم، بهنظر من رفع موانع است. یعنی ما این شناخت را داریم، اما نسبت به آن وقوف و آگاهی تمام نداریم.
زمانی که این آگاهی وجود داشته باشد، ما به وسیله دیگری برای پیوندیافتن ۲ ملت نیازی نداریم. همین که دیوار نبود تفاهم و گفتگو و نبود شناخت برداشته شود و مردم ایران و افغانستان بیواسطه با همدیگر ارتباط داشته باشند. مانند ارتباطی که در عرصه مهاجرت داشتیم و بسیار مؤثر و مفید بوده است. در عرصههایی، چون رسانه، دانش و ادب، مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هرقدر که ما بتوانیم مرزها و دیوارهای بینمان را از بین ببریم و برداریم و بتوانیم حقیقت ارتباط و آشنایی ۲ ملت را درک کنیم، زمینههای شناخت و ارتباطات پررنگتر خواهد شد.