دیپلماسی❜ گفتگو با مرتضی شفاهی، نفر اول کنکور کارشناسی ارشد در رشته روابط بین‌الملل از افغانستان و مقیم مشهد

  • بازدید: ۲۷۴
مرتضی شفاهی نفر اول کنکور کارشناسی ارشد در رشته روابط بین‌الملل است. او دوره لیسانس‌اش را در دانشگاه حکیم سبزواری شهر سبز‌وار گذرانده و حالا برای کارشناسی ارشد، رشته روابط بین‌الملل دانشگاه تهران را انتخاب کرده است. مرتضی آرام و شمرده حرف می‌زند و باشک و تردید به سوال‌ها جواب می‌دهد. خودش می‌گوید: « قبول دارید دانشجوی مهاجری که در ایران چهار سال علوم سیاسی خوانده باشد، صد درصد محافظه‌کار هم می‌شود.»... او متولد ۷۴ است و در ایران به دنیا آمده: « سی‌و چند سال پیش پدر و مادر از کابل به ایران آمده‌اند. همه خواهر برادرهایم ایران به دنیا آمده‌اند. ما هفت تا خواهر برادر هستیم و من فرزند چهارم هستم.» با این که همگی ایران به دنیا آمده‌اند اما هیچکدامشان شناسنامه ندارند. مرتضی در کسوت یک کارشناس علوم سیاسی شرایط‌شان را اینطور توضیح می‌دهد: « قوانین تابعیت کشورهای مختلف فرق می‌کند. برخی کشورها بر اساس قانون خاک، برخی بر اساس قانون خون است. طبق قانون اساسی ایران تابعیت بر اساس قانون خاک و خون است. به خاطر همین به مهاجرانی که پدر و مادر افغانستانی دارند، شناسنامه ایرانی تعلق نمی‌گیرد.»پدر مرتضی اما دوست داشته همه بچه‌هایش درس بخوانند و به هر طور شده به دانشگاه بروند: «من تا قبل از دانشجویی مدارک پناهندگی سازمان ملل یا کارت اقامت ایران مخصوص اتباع خارجی را داشتم.» مرتضی با همین مدارک در مدرسه ثبت‌نام می‌شده اما برای تحصیل در مدارس دولتی هم باید شهریه پرداخت می‌کردند: «سال‌های اول تحصیل مشکلات بیشتر بود. دانش‌آموزان مهاجر باید مبالغی را به خزانه دولت یا آموزش ‌و پرورش واریز می‌کردند تا بتوانند مجوز تحصیل در مدارس دولتی را بگیرند. چند سالی هم بود که شهریه زیاد شده بود. یکی دو سالی رایگان شد.»«در مشهد وضعیت افغانستانی‌های مهاجر خیلی بهتر از دیگر شهرهاست. من وقتی به قم، یزد یا اصفهان سفر می‌کردم، بیشتر متوجه نگاه تبعیض‌آمیز مردم می‌شدم.»آن‌ها بعد از قبول شدن در دانشگاه کارت اقامت‌شان را از دست می‌دهند. باید از ایران خارج شوند و بعد با ویزای تحصیلی برگردند. مرتضی به افغانستان رفته و بعد با ویزای تحصیلی برگشته: «اولین باری بود که به افغانستان می‌رفتم اما حس می‌کردم همه‌جا را بلدم. تمام کوچه و پس کوچه‌ها را.» آن‌ها با در دست داشتن گواهی اشتغال به تحصیل، ویزای یک ساله می‌گیرند و هر سال آن را تمدید می‌کنند.او در دوره لیسانس هم با این‌که در دانشگاه دولتی درس خوانده اما هر ترم شهریه پرداخت کرده است: « با این که روزانه دولتی قبول شده بودم اما هزینه تحصیل می‌دادم. چون دانشجویان مهاجری که روزانه هم قبول می‌شوند باید اندازه شهریه دانشجویان شبانه پول بدهند.» به گفته مرتضی دانشجویان افغانستانی هر چه دانشگاه بهتری قبول شوند باید هزینه بیشتری به عنوان شهریه پرداخت کنند: « چون دانشگاهی که سطح بالاتر است. شهریه شبانه‌اش گرانتر است و طبق قانون دانشجوی مهاجر باید تا هشتاد درصد شهریه شبانه را پرداخت کند، بنابراین شهریه‌اش بیشتر است. مثلا در رشته من اگردانشگاه درجه اول قبول شویم هر ترم حدود یک  میلیون تا یک و دویست پول شهریه است و اگر دانشگاه سطح دوم و سوم باشد، حدود هشتصد، نهصد هزارتومان شهریه هر ترم است.» اغلب دانشجویان مهاجر برای پرداخت شهریه کار می‌کنند. مرتضی هم در ایام تعطیلی دانشگاه از سبز‌وار به مشهد می‌رفته و کار می‌کرده: «سبز‌وار شهر کوچکی است. کار زیادی وجود ندارد و حقوق‌ها بالا نیست. این بود که به مشهد می‌رفتم و فروشندگی می‌کردم در هر مغازه‌ای که کار پیدا می‌شد از لباس فروشی تا اسباب‌بازی فروشی و حتی سوپرمارکت.»افغانستانی‌های مهاجر در ایران با دشواری‌های زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. تا دو سال پیش که آیت‌الله خامنه‌ای دستور ثبت‌نام آن‌ها را در مدارس ابلاغ کرد بسیاری از آن‌ها که کارت اقامت نداشتند و مهاجران غیر قانونی محسوب می‌شدند، از حق تحصیل محروم بودند. مرتضی می‌گوید: «گرفتن گواهینامه رانندگی از حقوق اولیه مهاجران است اما افغانستانی‌های مهاجر در ایران  از آن محروم هستند و تحت شرایط سخت می‌توانند گواهینامه بگیرند. باید دانشجو باشند، اقامت داشته باشند، پاسپورت داشته باشند و متاهل هم باشند که بتوانند در آزمون رانندگی شرکت کنند.» می‌خندد و می‌گوید: «دلیل متاهل بودن را نفهمیده‌ام.» مرتضی در سال‌های تحصیل در ایران طعم تبعیض را کامل چشیده اما دوست ندارد به شکل مصداقی از آن‌چه بر او گذشته حرف بزند: «در مشهد وضعیت افغانستانی‌های مهاجر خیلی بهتر از دیگر شهرهاست. من وقتی به قم، یزد یا اصفهان سفر می‌کردم بیشتر متوجه نگاه تبعیض‌آمیز مردم می‌شدم.» او به این موضوع که گاهی ملیت‌اش را به عنوان صفت تحقیری به کار می‌برده‌اند هم اشاره می‌کند: « مثلا در دانشگاه اگر کسی نتواند از نظر ظاهری یا توانایی با من رقابت کند، به ملیت من اشاره می‌کنند.»«روند تخصص‌گرایی و شایسته‌سالاری در افغانستان شروع شده و بهترین جا برای من همان افغانستان است.»همه این سختی‌ها باعث شده او تصمیم بگیرد، برای کنکور کارشناسی ارشد آنقدر درس بخواند که رتبه یک را به دست آورد: « این حس را برای خودم به وجود آورده بودم که نفر اول بشوم. می خواستم نفر اول بشوم که در انتخاب رشته و انتخاب دانشگاه دستم باز باشد. نفر اول شدن به دانشجوهای مهاجر هم حس توانایی را می‌دهد و من می‌خواستم بگویم بک دانشجوی مهاجر هم می‌تواند.» او شش ماه برای کنکور ارشد درس خوانده: «اوایل روزی چهار ساعت می‌خواندم اما نزدیک امتحان به روزی 15 ساعت هم رسیده بود.»حالا او رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد است. رشته روابط بین‌الملل را در دانشگاه تهران انتخاب کرده و منتظر نتایج انتخاب رشته است. دولت افغانستان قول داده که سه رتبه برتر را بورسیه کند و وزارت علوم هم گفته دانشجوهای مهاجر که رتبه‌های زیر 100 آورده‌اند، می‌توانند رایگان درس بخوانند. با این حال مرتضی مطمئن نیست که بتواند بورسیه بگیرد: «پیگیری‌های لازم را انجام داده‌ایم اما هنوز خبری نشده. اگر هم نتوانم بورسیه بگیرم، باز کار می‌کنم و درس می‌خوانم. می‌خواهم فوق‌لیسانس را در دانشگاه تهران بخوانم و برای دوره دکترا به یک کشور اروپایی بروم.»او تصمیم گرفته بعد از گذراندن دوره دکترا اما به افغانستان برگردد: « الان افغانستان در موقعیتی است که به جوانان به خصوص جوانانی که تخصص دارند، بها داده می‌شود. روند تخصص‌گرایی و شایسته‌سالاری در افغانستان شروع شده و به همین دلیل بهترین جا برای من همان افغانستان است.»از او می‌پرسم ایران به دنیا آمده و بزرگ شده‌ای و فقط یکبار به افغانستان سفر کرده‌ای. خودت را ایرانی می‌دانی یا افغانستانی؟ بدون لحظه‌ای معطلی می‌گوید: «صد در صد افغانستانی.» چند ثانیه مکث می‌کند و می‌گوید: «کسی هم در ایران، ما را ایرانی نمی‌داند.»

:: لینک کوتاه مطلب :: farhikhtt.ir/post/3450


Share
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.


تارنمای فرهیخت

آمارها و بازدیدها