دیپلماسی❜ اقتصادی/ مهندس حسین ثابت بکتاش، ایرانی مقیم خارج از کشور و کارآفرین موفق خراسانی

  • بازدید: ۱۴۱۱
اقتصادی/ مهندس حسین ثابت بکتاش، ایرانی مقیم خارج از کشور و کارآفرین موفق خراسانی

پارک طرق متعلق به همه مردم مشهد است

۳ خرداد ۱۳۹۸  

پارک طرق متعلق به همه مردم مشهد است ... همراه با حسین ثابت بکتاش، فرد شماره یک گردشگری ایران

شیما سیدی- هرچه می‌خواهم درباره اش بنویسم به نظر شعار می‌آید، حرف‌هایی که گوشمان پر است از آن ها، عشق به وطن، افتخار ایرانی بودن و نپذیرفتن تابعیت سایر کشور‌ها و سر دادن شعر ایران، ایران، ایران! اما خیلی از ما اگر پولش را داشتیم بی شک امروز اینجا نبودیم. دست کم چندین مرتبه از خود پرسیدم، اگر من ثروت حسین ثابت را داشتم الان کجا بودم؟ متأسفانه کمتر مسیری بود که حتی در ذهن به ایران و مشهد ختم شود. اما حسین ثابت در عمل نشان داده عاشق است. با اینکه به اندازه کافی ثروت و شهرت دارد و می‌تواند بی هیچ دغدغه‌ای بهترین زندگی را در خارج از کشور داشته باشد، آمده تا پول و سرمایه اش را در زادگاه خود و برای همشهریانش خرج کند، می‌گوید «بعد از مرگم همه آنچه را که در مشهد ساختم وقف مردم خواهم کرد.» بیشتر مثل فیلم‌های مسعود کیمیایی می‌ماند که ازقضا خود او هم پیشنهاد ساختش را به حسین ثابت داده است، اما ثابت معتقد است هنوز برای ساخت فیلم زندگی او زود است، زیرا کارِ نکرده فراوان دارد. زاده محله سراب مشهد است، از ۱۵ سالگی به آلمان رفته، مهندسی برق الکترونیک خوانده، با فرود هلی کوپتر در جزایر قناری و مشاهده جزیره متروکه و زیبا وارد صنعت گردشگری شده، با فکر اقتصادی خود توانسته است ثروت فراوانی را از راه مشروع کسب کند و حالا با سرمایه سوپر میلیاردی خود به زادگاهش بازگشته تا به همشهریانش خدمت کند. او در حالی که بیش از پنچ دهه تجربه گردشگری را پشت سر گذاشته، هنوز چونان جوانی پرانرژی، بر اسب زندگی می‌تازد. روزی یک ساعت اسب سواری می‌کند، لب به سیگار و کوکاکولا نمی‌زند و تنها با نوشیدن دوغ و خوردن غذای سالم روزگار می‌گذراند تا بتواند در مدت عمرش بهتر و بیشتر خدمت کند. متن زیر حاصل گفت وگوی ما با موفق‌ترین ایرانی در عرصه گردشگری است. چنان که برخی او را «غول گردشگری» ایران می‌نامند و برخی دیگر «مارکوپلوی تجارت و اقتصاد»، اما به عقیده ما بیشتر شبیه «مَلک» زمانه است. شاید در آینده نام او نیز چونان «حسین آقا ملک»، بزرگ‌ترین واقف مشهدی، در تاریخ این مرز و بوم ماندگار شد.

متأسفانه به دلیل اختلاس‌های فراوان در کشور، دید بسیاری از مردم به ثروتمندان مثبت نیست، به عنوان اولین سؤال می‌خواهم بپرسم شما ثروتتان را از چه راهی کسب کردید؟

هیچ بانکی در کشور نیست که بگوید یک ریال به من وام داده است که برعکس بسیاری از بانک‌های ایران بدهکار من هستند. من با دست خالی از این کشور رفتم، با فکر اقتصادی خودم توانستم ثروتی کسب کنم و برگشتم تا آن پول را در کشور خودم سرمایه گذاری کنم. در سردر دفتر آلمانم این جمله را نوشته ام: «حق الناس را دست نزن، مصمم باش، عاشق تصمیمت باش، آن وقت است که محال پا به فرار می‌گذارد.»

برخی می‌گویند در این اوضاع اقتصادی که بسیاری از سرمایه گذاران ترجیح می‌دهند پولشان را در خارج از کشور هزینه کنند، حسین ثابت که این همه پول دارد و به اندازه کافی مشهور است، چرا به ایران بازگشته است؟

روزگاری آمریکا می‌خواست ایران را از بین ببرد، مردم ما در آن روزگار نه پولی داشتند و نه چندان سلاحی، آنان با دست خالی ۸ سال جنگیدند و کشور را نگاه داشتند. من هم یک سربازم و در این روزگاری که اوضاع اقتصادی ایران خوب نیست، آمدم تا به کشورم خدمت کنم. ما ۷۰۰۰ سال تاریخ پرافتخار داریم. چرا امروز جوانان ما اعتماد به نفس خود را از دست داده اند؟ ما باید امید را به مردم برگردانیم. من هم آمدم تا بتوانم مردم سرزمینم را شاد کنم. از هیچ کس هم انتظاری ندارم. اینجا برخی جلوی من را هم می‌گیرند. برخی ناراحت اند از اینکه من پولدارم. اما من با قدرت جلو می‌روم.

از این نامهربانی‌ها دلسرد نمی‌شوید؟

وقتی من اسپانیا می‌روم، شهردار و مسئولان آنجا به استقبالم می‌آیند. آن‌ها التماس می‌کنند که شهروند آنجا شوم، اما قبول نمی‌کنم. اینجا، اما انگار مرا بین نهاد‌های مختلف پاس کاری می‌کنند! با این حال من اینجا را ترجیح می‌دهم، چون مملکت خودم است. البته که اگر مطابق کلام رهبری اصل ۴۴ اجرا شود، کشور دگرگون می‌شود. دو حرف رهبری را باید طلا گرفت. اول اقتصاد مقاومتی که اگر اجرا شود احتیاجی به بنجل‌های چین و ترکیه نداریم و دوم اصل ۴۴ یعنی خصوصی سازی.

وقتی من در برلین تحصیل می‌کردم دیواری بود بین شرق و غرب یعنی بهشت و جهنم، در آن سوی دیوار هیچ نبود، بعد از ۱۸ سال من در اسپانیا مشغول تجارت بودم که خبر آمد دیوار برلین ریخت. در آن زمان حتی یک پیچ از شرق به غرب نمی‌خورد. فقط زبان مردم این دو قسمت یکی بود. آلمانی‌ها با تکیه بر همان اصل ۴۴ یعنی خصوصی سازی در مدت زمان کوتاهی توانستند دو قسمت آلمان را همپای هم کنند. اما در کشور ما خصوصی سازی فقط شعار است. چرا تأمین اجتماعی که این همه ثروت دارد هتل‌های خود را نمی‌فروشد و به کار‌های زیربنایی نمی‌پردازد؟ مگر تأمین اجتماعی هتلدار است؟ من هتلدارم. می‌گویم حاضرم هتل همای شما را بخرم. قیمت را باید طوری بگویی که بتوانی ده ساله پولش را دربیاوری! این‌ها قیمتی می‌گویند که پنجاه ساله هم نمی‌توانی دربیاوری! می‌گویم اجاره می‌دهید؟ می‌گویند بله. می‌گویم چقدر درآمدتان است می‌گویند ۱۲ میلیارد، می‌گویم ۱۵ میلیارد نقد می‌دهم اتاق‌ها را هم درست می‌کنم! جواب من را نمی‌دهند! این اصل ۴۴ است؟

رشته تحصیلی شما گردشگری نیست، چطور وارد این صنعت شدید؟

ورود من به گردشگری کاملا اتفاقی بود. من تجربه کار در جزایر قناری را داشتم. یک روز حین پرواز با هلی کوپتر، توفان شد و مجبور شدیم در یکی از جزایر فرود بیاییم. جزایر قناری شامل ۵ جزیره است که یکی از آن‌ها در آن زمان متروک بود. این جزیره جز یک ساحل زیبای سی کیلومتری هیچ نداشت. یک هفته در آن جزیره ماندم و به مطالعه در مورد آن پرداختم. رفته رفته کار آباد کردن جزیره را آغاز کردم. اول خیابان کشی، بعد درخت کاری و دست آخر هم شروع به ساخت و ساز کردم. من ۱۱ هتل در جزایر قناری ساختم و توانستم گردشگران زیادی را به این جزیره بیاورم. هیچ ثروتی ماندگار نیست، تنها گردشگری است که می‌ماند، از ۷ میلیارد آدم هنوز فقط یک میلیارد دنیا را گشته اند، ۶ میلیارد نفر باقی مانده اند و باید برای گردش آنان فکر کرد.

می‌توان گفت کیش را شما آباد کردید، چطور شد که به کیش رفتید و چه شد که رهایش کردید؟

آن زمان به درخواست سفیر ایران در اسپانیا به کیش رفتم. سفیر از من خواست که کاری برای کشور خودم انجام دهم. البته که خواب مادرم هم در قبول این درخواست تأثیرگذار بود. آن زمان تصمیم گرفتم تاریخ ایران را با نام داریوش در کیش زنده کنم. وقتی می‌خواستم هتل داریوش را بزنم برخی می‌گفتند تو را می‌کشند و این اجازه را به تو نمی‌دهند، اما امروز می‌بینیم که در کیش نام میدان را داریوش گذاشته اند. من کار‌های زیادی در کیش انجام داده ام، دلفین‌ها را به کیش آوردم، بزرگ‌ترین باغ پرندگان را آنجا ساختم و... به نظرم کار خودم را در کیش انجام داده بودم و این شهر داشت پیشرفت خود را می‌کرد و دیگر نیازی به من نبود؛ بنابراین ترجیح دادم وقت و سرمایه ام را در شهر دیگری صرف کنم.

برخی نگران اند از اینکه مبادا شما قصد داشته باشید بحث گردشگری در مشهد را هم مانند جزایر قناری و یا حتی کیش پیش ببرید؟ این طور است؟

من از امام رضا (ع) شفا گرفتم و به همین خاطر آمدم آنچه که گرفتم پس بدهم. این نیست که آمده باشم اینجا را کیش کنم یا جزایر قناری. ۱۵ نوع گردشگری در دنیا داریم. گردشگری مذهبی، علمی، ورزشی، هنری و... مشهد آن قدر ظرفیت دارد که نیازی نیست برای جذب گردشگر کیش شود یا هرجای دیگر. مشهد مشهد است و ما هم می‌خواهیم مطابق هویتش، آن را به گردشگران معرفی کنیم. بی شک گردشگری هم که به مشهد می‌آید دنبال آنچه در کیش و جزایر قناری می‌بیند نیست. بهتر است دوستان قصاص قبل از جنایت نکنند و اول آنچه که در پروژه طرق اجرا شده را ببینند و بعد قضاوت کنند. در این پروژه تفریحاتی برای گردشگران در نظر گرفته ایم، اما کاملا در چارچوب قانون. سالانه ۳۰ میلیون گردشگر به مشهد می‌آیند در حالی که متوسط ماندگاری آن‌ها بر اساس آمار کمتر از دو روز است، من با برنامه‌هایی که در سر دارم می‌خواهم این مدت را به چند ده روز افزایش دهم. می‌گویند تشنگان حجاز هرکجا که می‌نگرند چشمه شیرین بینند،  من می‌خواهم آن چشمه شیرین را به مشهد بیاورم.

چه چیزی در انتظار گردشگران پروژه طرق است؟

پارک طرق هم مانند همه مجتمع‌های گردشگری هتل و مجتمع تجاری دارد، اما من از کپی کردن بدم می‌آید، کار نرمال نمی‌کنم همیشه دوست دارم کارم خاص باشد. این کار‌ها را هم بر اساس تجربه چندین ساله ام انجام می‌دهم. مجتمع تجاری که من در طرق ساختم مانند سایر مجتمع‌های تجاری نیست، یک سبد بزرگ ده هزار متری است بدون ستون. ما کاری که فرهاد قرار بود انجام دهد را تمام کردیم، کوه هفتادوپنج متری را تراش دادیم. وقصه‌های ایرانی، تاریخی و اسلامی را در آن روایت خواهیم کردوبه جرات می‌گویم این پارک بهترین پارک خاورمیانه خواهد شدوبرای مردم مشهد ماندگار خواهدشد. من هم پس از مرگم آن را وقف مردم مشهد خواهم کرد.

در حالی که دو آبشار چونان اشک از چشم شیرین روان است، دست شیرین باز می‌شود، مردم روی دست او سوار می‌شوند و به داخل قلبش می‌روند تا از ماجرا بشنوند. داخل قلب شیرین یک سینماست که داستان شیرین و فرهاد را نمایش می‌دهد.

این‌ها همه برای مردم مشهد ماندگار خواهد بود، من بعد از مرگم همه این‌ها را وقف مردم مشهد خواهم کرد.

آیا پروژه دیگری هم برای مشهد در سر دارید؟

فکر‌های زیادی در سر دارم؛ می‌خواهم برای امام رضا (ع) کاری کنم، ۴ خیابان اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) افتضاح است، این‌ها باید باغ شود و مردم پیاده بروند. زمان مرحوم طبسی خدمت ایشان رفتم و این حرف‌ها را زدم و گفتم من حاضرم این ۴ خیابان را بولوار کنم، بعد ایشان پرسیدند که اگر بولوار کنید و مردم پیاده بروند، مغازه‌های اطراف کاسبی ندارند. گفتم این تصور اشتباه است. من یک سوپرمارکت دارم که خیلی دراز است، قند، نان و سیگار را همان جلوی سوپرمارکتم گذاشته بودم و مردم از همان جا برمی داشتند و می‌رفتند، یک روز گفتم که این اجناس را در آخرین نقطه سوپرمارکت بگذارم. روز بعد مدیر سوپرمارکت گفت ۱۵ درصد افزایش فروش داشتیم. چون کسی که می‌خواست از انتها نان را بردارد سر راهش شکلات و محصولات دیگر را می‌دید و می‌خرید. حالا اگر مردم به طرف حرم امام رضا (ع) پیاده بروند، این مغازه‌ها هم به جایی می‌رسند. نه اینکه مستقیم با ماشین به حرم بروند و حاجتشان را بگیرند و برگردند. اجازه بدهیم مردم کمی گردش کنند، این معنی گردشگری است.

وقتی من بچه بودم اطراف حرم امام رضا (ع) درخت‌هایی مثل درخت توت و پارک و باغ بود. امروز همه آن‌ها را خشک کرده اند و ساختمان ساخته اند. تمام ساختمان‌های دور حرم باید خراب بشود. نزدیک حرم هتل ساختند که طرف بالا می‌رود و در اتاقش حرم را می‌بیند و نیازی نیست زیارت برود. این خیلی بی حرمتی است، این باید برطرف بشود. یک روزی چند عاشق دیوانه مثل من پیدا می‌شوند که می‌گویند تمام هتل‌های اطراف حرم را می‌خرم، خراب می‌کنم و پارک می‌سازم. در زمان زنده بودن خودم این قول را می‌دهم که اگر به من سپرده شود این ۴ خیابان اطراف حرم بولوار خواهد شد. از یک کیلومتری، اطراف حرم بسته و بولوار می‌شود تا به حرم حضرت رضا (ع) احترام بگذاریم. من سر این پیشنهادم ایستاده ام و رهایش هم نمی‌کنم. الآن می‌خواهند تا داخل حرم را با اتومبیل بروند، آن کسی که از حضرت رضا (ع) چیزی می‌خواهد باید پابرهنه برود. آنچه در اطراف حرم امام رضا (ع) انجام شده جنایت است، این هتل‌های ساخته شده جنایت است، مگر زمین کم است برای هتل سازی که رفته اند دور حرم را این گونه هتل ساخته اند.

کسی که زبان ما را حفظ کرد فردوسی بزرگ است. من قطعا دوست دارم برای این حکیم بزرگ کاری انجام دهم.

برای همین اول که به مشهد آمدم در توس کار‌های زیادی انجام دادم. بزرگ‌ترین مسجد را آنجا ساختم، مدرسه، دیوار ساحلی، ۳۰ هزار نهال درخت کاشتم و یک چاه آب خریدم برای آبیاری این درختان. تمام این‌ها را بدون هیچ قراردادی انجام دادم، به جز این کار‌های فراوان دیگری نیز برای توس می‌خواهم انجام بدهم. البته اول باید این پروژه‌ای که آغاز کردم را به پایان برسانم و سپس سراغ سایر پروژه‌ها بروم. آدم عاقل با یک دست چند هندوانه برنمی دارد.

با اینکه شما در حوزه گردشگری شناخته شده هستید، اما در بیشتر پروژه‌های خود به محیط زیست نیز توجه دارید و تلاش می‌کنید کاری در این عرصه انجام دهید، مثلا اختصاص یک هکتار زمین به تصفیه خانه آب در پارک طرق، آیا این کار‌ها اقتصادی است؟

تنها محیط زیست است که برای ما می‌ماند، نه نفت همیشگی است و نه خانه و ماشین؛ بنابراین اگر ما امروز به محیط زیستمان بی توجه باشیم در آینده هیچ نخواهیم داشت. در آینده همه خودرو‌ها برقی می‌شوند. ما با کویر‌هایی که داریم می‌توانیم همه برق خاورمیانه را تأمین کنیم. آفتابی که ما داریم جواهر است. اروپایی‌ها آرزوی داشتن این انرژی را دارند. آب هم یک نعمت بزرگ است که باید قدرش را بدانیم. در پارک طرق ما اولین تصفیه خانه کشور را در مساحت یک هکتار ساختیم تا آب فاضلاب بد بو را تصفیه و مناسب شرب کنیم. نحوه کار این تصفیه خانه و انرژی‌های خورشیدی را امسال در نمایشگاه گل و گیاه به نمایش گذاشتیم تا مردم بتوانند تماشا کنند. همچنین هزینه بلیت ورودی تمامی بازدیدکنندگان نمایشگاه گل و گیاه را نیز پیشاپیش خریدیم تا مردم بتوانند رایگان از نمایشگاه بازدید کنند. البته شاید هزینه ورودی پول زیادی نباشد، اما یک خانواده بخواهد برای چند نفر هزینه کند ممکن است زیاد شود و وسعش نرسد.

حرف آخر

پاریس قشنگ است، ولی خانه من نیست، خانه من اینجاست و من به آن عشق می‌ورزم. وقتی شما با انگشت به طرف دیگری نشانه می‌روید، توجه کنید که ۳ انگشت دیگر، خودتان را نشان می‌دهد. اول باید تکلیف خودتان را مشخص کنید. عمر دنیا کوتاه است. عشق آن نیست که غم بر در غمخواری برد.

:: لینک کوتاه مطلب :: farhikhtt.ir/post/8376


Share
نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.


تارنمای فرهیخت

آمارها و بازدیدها